p9
p9
که یهو کوک بهم نزدیک شدو گفت
کوک. با یه پسر اونم تو یه اتاق تنها فیلم عاشقانه...؟
با پام زدم به شکمشو که رفت کنار
ات.ایشششش ولی آخه فیلم ترسناک؟
کوک. نکنه میترسی؟!(خنده)
ات. رو آب بخندی نه معلومه که نه
دروغ میگفتم مثل سگ میترسیدم
روی تخت کوک نشسته بودیمو پتو انداخته بودیم رومون
کوک. نه اینطوری نمیچسبه
بلند شد رفت پنجره اتاقو باز کرد و چراغارو خاموش دیگه شروع نشده لرزه به تنم افتاد...
کوک. مطمئنی نمیترسی؟
ات. اره ترس داره؟ هه من با ترس بزرگ شدم بچه(مغرور)
کوک. ات چهارسال ازم کوچیک تری(پوکر)
ات. حالا هرچی
پتو رو انداختیم رو خودمو که کوک از زیر تختش یه چیپس بزرگ آورد
کوک. اینم از این
ات. منم میخوام
کوک. نمیدم
ات. عه باشه
بلند شدم رفتم بالای که تخت خودم بود از کیفم کلی شیر موز توش بود یعنی ماله کوک بود که وقتی تو شرط بازی سنگ کاغذ قیچی میباخت بهم میداد
ات. اینم از غذای من
کوک. چیزه بیا بیا چیز کنیم
ات. چیز کنیم!!!
کوک. من اون ذهنتو... هوفففف بیا چیپس
ات. اوکی اینم شیر موز
بلخره بعد کلی حرف زدن فیلمو پلی کردیم داشتیم نگاه میکردیم که یهو صحنه ترسناک شد سعی کردم ترسمو نشون ندم فقط به بالشی که بغل کرده بودم چنگ میزدم که یهو دیگه واقعا خیلی ترسناک شد چشمامو بستم... کوک متوجه نشده بود بازم ادامه دادیم این دفعه فیلم خیلی ساکت آروم بود که داشت یه خونه نفرین شده رو نشون میداد که همون لحظه کوک جیغ کشید منم جیغ کشیدمو یه متر پریدم هوا
کوک.(از خنده جر میخوره)
ات. تـ تو عه عوضییییی(ترس، داد)
کوک. بچه خب بگو میترسی دیگه
ات. خیلی بدی (گریه)
کوک. یااا گریه نکن خیله خب
ات. قلبم امد تو دهنممم اگه به جین هیونگو نامجون هیونگ نگفتم(گریه)
کوک. خب...
ات. هق گشنمه(گریه)
کوک. از دست تو(خنده)
ات. زهرمارمولک گشنمه خب
کوک. الان سفارش میدم
ات. به حساب تو تا به جین هیونگو نامجون هیونگ نگم
کوک. خیله خب مفت خور
ات. میرم میگمااا
کوک. خیله خببب
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
که یهو کوک بهم نزدیک شدو گفت
کوک. با یه پسر اونم تو یه اتاق تنها فیلم عاشقانه...؟
با پام زدم به شکمشو که رفت کنار
ات.ایشششش ولی آخه فیلم ترسناک؟
کوک. نکنه میترسی؟!(خنده)
ات. رو آب بخندی نه معلومه که نه
دروغ میگفتم مثل سگ میترسیدم
روی تخت کوک نشسته بودیمو پتو انداخته بودیم رومون
کوک. نه اینطوری نمیچسبه
بلند شد رفت پنجره اتاقو باز کرد و چراغارو خاموش دیگه شروع نشده لرزه به تنم افتاد...
کوک. مطمئنی نمیترسی؟
ات. اره ترس داره؟ هه من با ترس بزرگ شدم بچه(مغرور)
کوک. ات چهارسال ازم کوچیک تری(پوکر)
ات. حالا هرچی
پتو رو انداختیم رو خودمو که کوک از زیر تختش یه چیپس بزرگ آورد
کوک. اینم از این
ات. منم میخوام
کوک. نمیدم
ات. عه باشه
بلند شدم رفتم بالای که تخت خودم بود از کیفم کلی شیر موز توش بود یعنی ماله کوک بود که وقتی تو شرط بازی سنگ کاغذ قیچی میباخت بهم میداد
ات. اینم از غذای من
کوک. چیزه بیا بیا چیز کنیم
ات. چیز کنیم!!!
کوک. من اون ذهنتو... هوفففف بیا چیپس
ات. اوکی اینم شیر موز
بلخره بعد کلی حرف زدن فیلمو پلی کردیم داشتیم نگاه میکردیم که یهو صحنه ترسناک شد سعی کردم ترسمو نشون ندم فقط به بالشی که بغل کرده بودم چنگ میزدم که یهو دیگه واقعا خیلی ترسناک شد چشمامو بستم... کوک متوجه نشده بود بازم ادامه دادیم این دفعه فیلم خیلی ساکت آروم بود که داشت یه خونه نفرین شده رو نشون میداد که همون لحظه کوک جیغ کشید منم جیغ کشیدمو یه متر پریدم هوا
کوک.(از خنده جر میخوره)
ات. تـ تو عه عوضییییی(ترس، داد)
کوک. بچه خب بگو میترسی دیگه
ات. خیلی بدی (گریه)
کوک. یااا گریه نکن خیله خب
ات. قلبم امد تو دهنممم اگه به جین هیونگو نامجون هیونگ نگفتم(گریه)
کوک. خب...
ات. هق گشنمه(گریه)
کوک. از دست تو(خنده)
ات. زهرمارمولک گشنمه خب
کوک. الان سفارش میدم
ات. به حساب تو تا به جین هیونگو نامجون هیونگ نگم
کوک. خیله خب مفت خور
ات. میرم میگمااا
کوک. خیله خببب
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
۶.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.