p7
p7
داشت میومد سمتم که یدونه دیگه تخم مرغ انداختم خورد به پیشونیش و شکست داشتم از خنده جر میخوردم....
کوک. اتتتتتت(عربده)
تخم مرغارو گذاشتمو دوییدم رفتم اتاق جیمین درم قفل کردم
کوک. این در بی صاحابو بازکنننننن
ات. نمیکنم
کوک. میگم بازکنننننن
ات. نهههههه
جین. بیایین گمشین خونه رو تمیز کنید مگه تویلسسسسس(داد)
ات. بـ باشه
در اتاقو اروم باز کردم
کوک. من باهات چیکار کنم؟ خودت بگو(عصبی سعی در آروم بودن)
ات. ببخشید
کوک. عنم تو دهنت درخشید
ات. یاااا
کوک. هوفففف کوک آروم باش اون یه بچس اهههه
انگار زیادی اذیتش کردم... به من چه حقشه
رفتم پایینو به گند کاریامون نگاه میکردم
جین. بزار کوک بیاد تا شب باید بسابید و بشورید
ات. جین هیونگ غلط کردیمممم
جین. ساکت
نامجون. فردا فن ساین هستا آماده باشین یادتون نره
بعد چند دقیقه کوک از حموم امد بیرون موهاش خیس بودو جلو صورتش ریخته بود.... عوضی کراش....
ات. بیا شروع کنیم
کوک. هوفففف خدااا
اعضا. ما میریم ییرون
ات کوک. باشههههه
شروع کردیم تمیز کردن ولی هی کرم میرختیم ایندفعه من کرمم فعال شده بودو دیدم کوک دارع خیلی جدی کارشو انجام میدا سطل که آب داشت توش کنارش بود و با تی تمیز میکرد رفتم نردیکش و سطل آبو ریختم زمین... انگار متوجه نشده بود پس منم شروع کردم به تمیز کردن مثلا هیچی نمیدونم که یهو دادش رفت هوا
کوک. اتتتتت میکشمتتتت
سریع بلند شدمو دوبارع شروع کردیم به دوییدن اما چون زمین خیس بود کوک افتاد زمین سریع رفتم پیشش
ات. کوک حالت خوبه؟؟ (نگران)
کوک. هه گیرت آوردم از کمرم گرفتو بلندم کرد انداخت رو کاناپه شروع کرد به قلقلک دادنم داشتم از خنده جر میخوردم...
ویو کوک
داشتم قلقلکش میدادم از خنده زیاد اشکش در امده بود.... با چشماش که داشت التماس میکرد ولش کنم گفت
ات. کوککک اخخخ بسهههه گوه خوردممم(داره میمره)
یه لحظه تو چشای آبیش که همرنگ دریا بود غرق شدم چشماش رنگ خاصی داشت که آدمو جذب خودش میکرد به خودم امدمو دیدم دیگه داره میمیره واقعا ولش کردم که بی حال افتاد رو کاناپه
ویو ات
دیگه نایی نداشته تکون بخورم... که امد نزدیکم
کوک. خوبی؟(نگران)
توان حرف زدن نداشتم فقط سرمو به معنی اره تکون دادم... کن یهو در خونه باز شد... اعضا امده بودن با دیدن ما تو این حالت پلاستیک از دستشون افتاد...
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
داشت میومد سمتم که یدونه دیگه تخم مرغ انداختم خورد به پیشونیش و شکست داشتم از خنده جر میخوردم....
کوک. اتتتتتت(عربده)
تخم مرغارو گذاشتمو دوییدم رفتم اتاق جیمین درم قفل کردم
کوک. این در بی صاحابو بازکنننننن
ات. نمیکنم
کوک. میگم بازکنننننن
ات. نهههههه
جین. بیایین گمشین خونه رو تمیز کنید مگه تویلسسسسس(داد)
ات. بـ باشه
در اتاقو اروم باز کردم
کوک. من باهات چیکار کنم؟ خودت بگو(عصبی سعی در آروم بودن)
ات. ببخشید
کوک. عنم تو دهنت درخشید
ات. یاااا
کوک. هوفففف کوک آروم باش اون یه بچس اهههه
انگار زیادی اذیتش کردم... به من چه حقشه
رفتم پایینو به گند کاریامون نگاه میکردم
جین. بزار کوک بیاد تا شب باید بسابید و بشورید
ات. جین هیونگ غلط کردیمممم
جین. ساکت
نامجون. فردا فن ساین هستا آماده باشین یادتون نره
بعد چند دقیقه کوک از حموم امد بیرون موهاش خیس بودو جلو صورتش ریخته بود.... عوضی کراش....
ات. بیا شروع کنیم
کوک. هوفففف خدااا
اعضا. ما میریم ییرون
ات کوک. باشههههه
شروع کردیم تمیز کردن ولی هی کرم میرختیم ایندفعه من کرمم فعال شده بودو دیدم کوک دارع خیلی جدی کارشو انجام میدا سطل که آب داشت توش کنارش بود و با تی تمیز میکرد رفتم نردیکش و سطل آبو ریختم زمین... انگار متوجه نشده بود پس منم شروع کردم به تمیز کردن مثلا هیچی نمیدونم که یهو دادش رفت هوا
کوک. اتتتتت میکشمتتتت
سریع بلند شدمو دوبارع شروع کردیم به دوییدن اما چون زمین خیس بود کوک افتاد زمین سریع رفتم پیشش
ات. کوک حالت خوبه؟؟ (نگران)
کوک. هه گیرت آوردم از کمرم گرفتو بلندم کرد انداخت رو کاناپه شروع کرد به قلقلک دادنم داشتم از خنده جر میخوردم...
ویو کوک
داشتم قلقلکش میدادم از خنده زیاد اشکش در امده بود.... با چشماش که داشت التماس میکرد ولش کنم گفت
ات. کوککک اخخخ بسهههه گوه خوردممم(داره میمره)
یه لحظه تو چشای آبیش که همرنگ دریا بود غرق شدم چشماش رنگ خاصی داشت که آدمو جذب خودش میکرد به خودم امدمو دیدم دیگه داره میمیره واقعا ولش کردم که بی حال افتاد رو کاناپه
ویو ات
دیگه نایی نداشته تکون بخورم... که امد نزدیکم
کوک. خوبی؟(نگران)
توان حرف زدن نداشتم فقط سرمو به معنی اره تکون دادم... کن یهو در خونه باز شد... اعضا امده بودن با دیدن ما تو این حالت پلاستیک از دستشون افتاد...
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
۴.۳k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.