part (21)🫂🖇🩺💊
part (21)🫂🖇🩺💊
بورا:ولش کن خودم انجام میدم
بورا روپوش پوشید که لباسش کثیف نشه و کارش شرو کرد
بعد دراوردن گچ:/
بورا:اینم از این
کوک اروم دستشو تکون داد:
*خنده*وایییییی اخیششش دستت درد نکنه
بورا:قابلی نداشت خدارو شکر که صدمه جدی ندیده بود
کوک:خب بریم که به پسرا هم نشونش بده *ذوق*(بچم)
بورا:خب بلند شو برم
سوک اومد:کارتون تموم شد؟؟
بورا:عاره دیگه ما بریم
سوک:اوکی به سلامت
کوک:خدانگهدار
سوک:خدافظ
بورا و کوک رفتن
بیرون بیمارستان:/
بورا:خوب میری خوابگاه؟؟
کوک:عاره دیگه من برم خیلی نگران جین هیونگم
بورا:اوکی هر چی شد به منم خبر بده
کوک:باشه
کوک:/
از بورا خداحافظی کردم راهمو گرفتم به سمت خوابگاه داشتم میرفتم که دیدم یکی داره دنبالم میکنه
خواستم مطمئن بشم پس جند تا راه و پیچوندم دیدم بلههههههه انگار دارن منو تعقیب میکنن ولی کی بود؟؟
از صورتش معلوم نبود چون پوشونده بودش ماشینشم
خواستم بپیچونمش که در برم پیدام نکنن برای چی دنبالم میاد؟؟
داشتم همینجوری با خودم کلنجار میرفتن که دیدم ی ماشین جلومو گرفت سری پامو گذاشتم روی ترمز نزدیک بود بخورم به فرمون خواستم دنده عقب بگیرم که ی ماشین دیگه از پشت ظاهر شد
از ماشین پیاده شدم
کوک:از من چی میخواین؟؟چرا دنبالم میکنین
اینو گفتم و بعد به پشت سرم ی ضربه وارد شد و سیاهی
...
چشامو باز کردم ی جای خیلی تاریک بود دست و پاهام بسته شده بود
ی دفعه یکی وارد شد چراغو روشن کرد و چشامو بستم چون به نور عادت نکرده بودم
وودوک:بهههه جناب جئون چخبرا؟؟با عشق من خوب حال میکنی؟؟
کوک:کی گفته عشق توئه ؟
وودوک:معلوم نیس؟
کوک:هع کجاش معلومه اینکه هر روز پا پیچش میشی؟؟
وودوک:میدونی چرا؟؟چون مث بعضی ها عشقمو اسون بدست نمیارم
کوک:هع اسون؟؟تو فک کردی کی هستی؟؟ی ولگرد الاف که معلوم نیست برای چی دنبال دخترای مردمه
وودوک:حرف دهنتو بفهم
کوک:اگه نفهمم چی؟؟
وودوک ی ضربه به کوک زد که کوک و صنلی با هم پرت شدن به عقب
وودوک:توهین به من عواقب داره..وودوک اومد و ی زنجیر سنگین برداشت و میخواست کوک و بزنه که
....
به قران اگه اینو لایک نکنید نمیزارم
بورا:ولش کن خودم انجام میدم
بورا روپوش پوشید که لباسش کثیف نشه و کارش شرو کرد
بعد دراوردن گچ:/
بورا:اینم از این
کوک اروم دستشو تکون داد:
*خنده*وایییییی اخیششش دستت درد نکنه
بورا:قابلی نداشت خدارو شکر که صدمه جدی ندیده بود
کوک:خب بریم که به پسرا هم نشونش بده *ذوق*(بچم)
بورا:خب بلند شو برم
سوک اومد:کارتون تموم شد؟؟
بورا:عاره دیگه ما بریم
سوک:اوکی به سلامت
کوک:خدانگهدار
سوک:خدافظ
بورا و کوک رفتن
بیرون بیمارستان:/
بورا:خوب میری خوابگاه؟؟
کوک:عاره دیگه من برم خیلی نگران جین هیونگم
بورا:اوکی هر چی شد به منم خبر بده
کوک:باشه
کوک:/
از بورا خداحافظی کردم راهمو گرفتم به سمت خوابگاه داشتم میرفتم که دیدم یکی داره دنبالم میکنه
خواستم مطمئن بشم پس جند تا راه و پیچوندم دیدم بلههههههه انگار دارن منو تعقیب میکنن ولی کی بود؟؟
از صورتش معلوم نبود چون پوشونده بودش ماشینشم
خواستم بپیچونمش که در برم پیدام نکنن برای چی دنبالم میاد؟؟
داشتم همینجوری با خودم کلنجار میرفتن که دیدم ی ماشین جلومو گرفت سری پامو گذاشتم روی ترمز نزدیک بود بخورم به فرمون خواستم دنده عقب بگیرم که ی ماشین دیگه از پشت ظاهر شد
از ماشین پیاده شدم
کوک:از من چی میخواین؟؟چرا دنبالم میکنین
اینو گفتم و بعد به پشت سرم ی ضربه وارد شد و سیاهی
...
چشامو باز کردم ی جای خیلی تاریک بود دست و پاهام بسته شده بود
ی دفعه یکی وارد شد چراغو روشن کرد و چشامو بستم چون به نور عادت نکرده بودم
وودوک:بهههه جناب جئون چخبرا؟؟با عشق من خوب حال میکنی؟؟
کوک:کی گفته عشق توئه ؟
وودوک:معلوم نیس؟
کوک:هع کجاش معلومه اینکه هر روز پا پیچش میشی؟؟
وودوک:میدونی چرا؟؟چون مث بعضی ها عشقمو اسون بدست نمیارم
کوک:هع اسون؟؟تو فک کردی کی هستی؟؟ی ولگرد الاف که معلوم نیست برای چی دنبال دخترای مردمه
وودوک:حرف دهنتو بفهم
کوک:اگه نفهمم چی؟؟
وودوک ی ضربه به کوک زد که کوک و صنلی با هم پرت شدن به عقب
وودوک:توهین به من عواقب داره..وودوک اومد و ی زنجیر سنگین برداشت و میخواست کوک و بزنه که
....
به قران اگه اینو لایک نکنید نمیزارم
۵۲.۰k
۱۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.