پارت ۱۴ رمان ملک قلبم
پارت ۱۴ رمان ملک قلبم
ارسلان، چرا گریه میکنی
دیانا، گلوم خیلی درد میکنه،،با گریه،،
ارسلان، گریه نکن الان سرومتو میزنه زود
خوب میشه . دلم براش سوخت .،،از ارسلان بود،،
دیانا، هق هق هق هق
ارسلان، اینجوری گریه نکن با پشت دستم اشکاشو پاک کردم گریه نکن دیگه
دیانا، دیگه گریه نکردم
پرستار، عزیزم آستین لباستو بده بالا
دیانا، آستین لباسمو دادم بالا کشو بست داشتم نگاه میکردم که ارسلان جلو چشما گرفت دروغ چرا میترسیدم
ارسلان، از تو چشاش فهمیدم میترسع دستمو جلو چشاش گرفتم کا بهم نگاه کرد
دیانا، بهش نگاه کردم و لبخندی شدم که با وارد شدن سوزن تو دستم لبخندم محو شد
ارسلان، چرا گریه میکنی
دیانا، گلوم خیلی درد میکنه،،با گریه،،
ارسلان، گریه نکن الان سرومتو میزنه زود
خوب میشه . دلم براش سوخت .،،از ارسلان بود،،
دیانا، هق هق هق هق
ارسلان، اینجوری گریه نکن با پشت دستم اشکاشو پاک کردم گریه نکن دیگه
دیانا، دیگه گریه نکردم
پرستار، عزیزم آستین لباستو بده بالا
دیانا، آستین لباسمو دادم بالا کشو بست داشتم نگاه میکردم که ارسلان جلو چشما گرفت دروغ چرا میترسیدم
ارسلان، از تو چشاش فهمیدم میترسع دستمو جلو چشاش گرفتم کا بهم نگاه کرد
دیانا، بهش نگاه کردم و لبخندی شدم که با وارد شدن سوزن تو دستم لبخندم محو شد
۷.۳k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.