ظهور ازدواج

ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۴۵۱

گونه مو نرم گاز گرفت. خندیدم و سرمو کج کردم.
زیر گردنم رو گاز گرفت. به زور با نفس تنگ لبمو گاز گرفتم.
چشماشو بست و خيلي داغ و پر نیاز لبهامو بوسید. دستامو دور گردنش سفت کردم که بوسه هاي تند تر شد و
محکم منو به خودش فشرد.
تمام شب لبخندم رو حفظ کردم. تا خود صبح رهام نکرد..
نوازشم میکرد،میبوسیدم..
رو جاي جاي بدنم رد بوسه ها و گازهاي گرمش مونده بود. تن لرزونم رو تو اغوشش گوله کردم.
سرمو بوسید و منو به خودش فشرد و دست روي بدن برهنه ام کشید و اروم زمزمه کرد کاش هیچ وقت ندیده
بودمت..
چونه ام از درد لرزید و چشمامو محکم به هم فشردم.. لبهاشو روي گردنم گذاشت و تلخ چنگ زد تو موهام و توي مشتش گرفتشون..
فك کردم میره و یا میخواد من برم ولي نه..
تا خود صبح رهام نکرد نوازشم میکرد،میبوسیدم..
رو جاي جاي بدنم رد بوسه ها و گازهاي گرمش مونده بود.. تن لرزونم رو تو اغوشش گوله کردم
سرمو بوسید و منو به خودش فشرد و دست روي بدن برهنه ام کشید و اروم زمزمه کرد کاش هیچ وقت ندیده
بودمت.. چونه ام از درد لرزید و چشمامو محکم به هم فشردم
گردنم گذاشت و تلخ چنگ زد تو موهام و توي
لبهاشو روي مشتش گرفتشون
فك كردم میره و یا میخواد من برم ولي نه..
داشتم از هیجان و لذت خفه میشدم
نمیره شب رو پیشم میخوابه
از هیجانش قلبم داشت از جا در میومد
همونجور که موهام تو مشتش بود محکم بغلم کرد و سرشو روي سرم گذاشت و پتو رو روم کشید و گفت:هرچی که که دیدي و شنيدي..هیچ وقت یادت نره..تو ابزار
شد.هرچي
من نبودي.. تلخ گفت: من ابزار تو بودم..تو منو چرخوندي..تو منو نابود
كردي..تو منو ساختي.. محکم به موهام چنگ زد و سفت منو به خودش فشرد.
اشکم پردرد و دلسوخته جاري شد.. و تو گرماي اغوشش بعد مدت ها به خواب خيلي عميقي
فرو رفتم..


می‌دونم گفته بودم شرط ها برسه میزارم ولی دیشب نشد به هرحال جبران کردم این بار هم شرط هاب این فیک لایکه بهم قول بدین که لایک همه پارت ها رو به ۵۰ میرسونید فیک هایی رو دیدیم که چندین خط می‌نویسند ولی ۲۰۰ لایک میخوره انگار فیکایی من مزخرف هستند .. آره یا نه .. تو این چند روز به لایک هاش نگاه کردم دلم خیلی شکست برای همین هیچ انگیزه ای به نوشتن فیک ها ندارم .. فعلا روز خوبی داشته باشین
دیدگاه ها (۷۳)

ظهور ازدواج پارت ۴۵۲وقتی چشمامو باز کردم هنوز تو بغلش بودم. ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۵۳ نفسم از قشنگی نگاهش بند او...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۵۰ گرم دست رو بازوي برهنه ام ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۴۹ نرم خندید و گفت:نه..هر دوش...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۸۲ فصل ۳ )نفسش رو شدید بیرون داد و زل ز...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۸۴قلبم خيلي هول شروع به کوبید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط