بی تی اس
#بی_تی_اس
#شوگا
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
پارت ۱۵
+بدون حرفی دستور یونگی رو اجرا میکنه میشسنه روبروی یونگی
_چند سالته؟
+......
_میتونی حرف بزنی
+۱۴
_مدرسه میری؟
+قبل از اینکه به شما فروخته شم بله ولی یه مدت...
_یه مدت چی؟(نگاهشون به ات میدوزه)
+چانگ نزاشت برم
_چقد
+تقریبا سه چهار روز
_هم خب اونوقت چرا ؟
+اا... خب به خاط.ر ای..نکه
_ببین ات من دیگه اربابتم و تو باید همه چیزو به من بگی اوکی؟!حوصله ندارم نمیخام به شیوه خودم از زیر زبونت حرف بکشم
حالا هم بگو چرا و به چه علتی
+خب چانگ منو شکنجه کرده بود و من بدنم کلا سیاه و کبود شده بود چانگ هم اینو بهونه کرد و منو نزاشت برم مدرسه
_اها خب ببین ات من پرسو جوم درمورد تو تموم نشده این بحث بمونه واسه عمارت ،الان میخوام درمورد قوانین عمارت صحبت کنم خب ۱دختر حرف گوش کنی باس باشی، ۲ فوضول نباشی ،۳ همه دستوراتو بدون چون و چرا اطاعت کنی ،۴ از محوطه خونه بیرون نری،۵ درسامو خوب بخونی
+ه.هاا ولی آخه ارباب من که مدرسه نمیرم
_با نامجون هیونگ هماهنگ میکنم برات تدریس کنه
+بله چشم
_توعم باید خوب درسامو بخونی
+(توضحنش :چرا به درسو مشق من گیر داده)
_و توضیح درمورد عمارت تو قراره خدمتکار شخصی من باشی به آجوما سپردم که حواسش بهت باشه و بهت بگه و بهت یاد بده که چی کار کنی
از خونه داری چیزی میدونی
+نع
_بله خداقوت خسته نباشی
_عاها درضمن یه دونه از قوانین یادم رفت قانون ۶ هیچوقت بدون اجازه به حیاط نمیری اوکی
+سرشو به سمت بالاو پایین به منظور تاکید تکون میده
_نشنیدم چشمتو(غرید)
+(همون جور که سرش پایین بود و داشت زمینو نگاه میکرد )چشم ارباب
_خوبه
راوی:دیگه حرفی بین ارباب و برده قصمه رد و بدل نشد اما مین یونگی چرا باید یه خدمتکار ۱۴ ساله بخره که اونم دختر آدمشه! اونی که بعد از مرگ آدمش سراغی ازش نمیگیرفت؟؟ با اینکه میدونست دختر جانگ ایل رو اذیت میکنن وای چرا حالا اومده دنبالش؟یعنی میخواد انتقام دختررو به منظور قدر دانی از جانگ ایل از چانگ بگیره ؟ یعنی میخواد اموالی که سهم ات بود و چانگ و آنا گرفته بودن رو به ات برگردونه ؟! واقعا که عجیبه:/
یونگی ویو
اون جاسوسی که فرستاده بود به عمارت چانگ تا از حال و اوضاع ات بهم خبر بده منو از حال ات مطلع میکرد میدونستم دارن شکنجه میدن حتی قضیه بالا کشیدن اموال ات و نرفتن ات به مدرسه و دلیلش ولی این دلیل نمیشد که بتونم ات رو به راحتی از چنگ چانگ دربیارم نا اینکه جاسوسی گفت چانگ تصمیم گرفته......
#شوگا
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
پارت ۱۵
+بدون حرفی دستور یونگی رو اجرا میکنه میشسنه روبروی یونگی
_چند سالته؟
+......
_میتونی حرف بزنی
+۱۴
_مدرسه میری؟
+قبل از اینکه به شما فروخته شم بله ولی یه مدت...
_یه مدت چی؟(نگاهشون به ات میدوزه)
+چانگ نزاشت برم
_چقد
+تقریبا سه چهار روز
_هم خب اونوقت چرا ؟
+اا... خب به خاط.ر ای..نکه
_ببین ات من دیگه اربابتم و تو باید همه چیزو به من بگی اوکی؟!حوصله ندارم نمیخام به شیوه خودم از زیر زبونت حرف بکشم
حالا هم بگو چرا و به چه علتی
+خب چانگ منو شکنجه کرده بود و من بدنم کلا سیاه و کبود شده بود چانگ هم اینو بهونه کرد و منو نزاشت برم مدرسه
_اها خب ببین ات من پرسو جوم درمورد تو تموم نشده این بحث بمونه واسه عمارت ،الان میخوام درمورد قوانین عمارت صحبت کنم خب ۱دختر حرف گوش کنی باس باشی، ۲ فوضول نباشی ،۳ همه دستوراتو بدون چون و چرا اطاعت کنی ،۴ از محوطه خونه بیرون نری،۵ درسامو خوب بخونی
+ه.هاا ولی آخه ارباب من که مدرسه نمیرم
_با نامجون هیونگ هماهنگ میکنم برات تدریس کنه
+بله چشم
_توعم باید خوب درسامو بخونی
+(توضحنش :چرا به درسو مشق من گیر داده)
_و توضیح درمورد عمارت تو قراره خدمتکار شخصی من باشی به آجوما سپردم که حواسش بهت باشه و بهت بگه و بهت یاد بده که چی کار کنی
از خونه داری چیزی میدونی
+نع
_بله خداقوت خسته نباشی
_عاها درضمن یه دونه از قوانین یادم رفت قانون ۶ هیچوقت بدون اجازه به حیاط نمیری اوکی
+سرشو به سمت بالاو پایین به منظور تاکید تکون میده
_نشنیدم چشمتو(غرید)
+(همون جور که سرش پایین بود و داشت زمینو نگاه میکرد )چشم ارباب
_خوبه
راوی:دیگه حرفی بین ارباب و برده قصمه رد و بدل نشد اما مین یونگی چرا باید یه خدمتکار ۱۴ ساله بخره که اونم دختر آدمشه! اونی که بعد از مرگ آدمش سراغی ازش نمیگیرفت؟؟ با اینکه میدونست دختر جانگ ایل رو اذیت میکنن وای چرا حالا اومده دنبالش؟یعنی میخواد انتقام دختررو به منظور قدر دانی از جانگ ایل از چانگ بگیره ؟ یعنی میخواد اموالی که سهم ات بود و چانگ و آنا گرفته بودن رو به ات برگردونه ؟! واقعا که عجیبه:/
یونگی ویو
اون جاسوسی که فرستاده بود به عمارت چانگ تا از حال و اوضاع ات بهم خبر بده منو از حال ات مطلع میکرد میدونستم دارن شکنجه میدن حتی قضیه بالا کشیدن اموال ات و نرفتن ات به مدرسه و دلیلش ولی این دلیل نمیشد که بتونم ات رو به راحتی از چنگ چانگ دربیارم نا اینکه جاسوسی گفت چانگ تصمیم گرفته......
۱۲.۵k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.