پارت۳
پارت۳
ویو ته
چه پسره رو مخ بود اوففف سوار ماشینم شدمو درو محکم بستم مثلا فردا میخوام برم مدرسه اعصابم ریده شد
ویو فردا صبح
ویو کوک
تو خواب نازم بودم که با صدای یک نفر از خواب پریدم
م.ک: پاشو بچه
کوک: مامان بزار یکم دیگه بخوابم لطفاا
م.ک: پاشو الان دیرت میشه
کوک: باشه پاشدممم
رفتم سمت حموم بعداز حموم موهامو خشک کردم یونیفورم مدرسه مو پوشیدم و عطر تلخمو زدم و رفتم مدرسه
وقتی وارد مدرسه شدم حس غریبه گی بهم دست میداد هعیی ولی تو میتونی پسر همین که وارد مدرسه شدم همه چشم شون رو من بود اینا دارن به چی نگاه میکنن وا و به سمت کلاسم رفتم وقتی که وارد شدم همه به طرفم برگشتن سلامی کردمو رفتم رو یه صندلی که خالی بود نشستم و بعد از چند دقیقه معلم وارد کلاس شد
معلم: سلام بچه ها من معلم جدیدتون هستم و امسال سال جدیدتونه امیدوارم سال خوبی براتون بشه از همین میز جلو معرفی کنین خودتونو
ویو کوک
و همه شروع کردن به معرفی کردن خودشون تا به من رسید
کوک: سلام من جئون جونگ کوک هستم
معلم : آفرین بشین
کوک: بله
یکی از بچه ها: خیلی کراشی
کوک: ممنون
وقتی زنگ تفریح خورد معلم رفتو منم پاشدم برم پیش اون دوستم که تو یکی از کلاس هاست که یکی اومد سمتم
؟ سلام
کوک: سلام
؟ آشنا بشیم؟
کوک: البته من جئون جونگ کوکم ولی میتونی کوک صدام کنی
؟خوشبختم منم جان م
کوک: همچنین امم دارم میرم پیش دوستم میای
جان: خوشحالم میشم
کوک: پس بیا بریم
کوک: هوی مینهو اینجام
مینهو: داش کور نیستم دیدمت
کوک: تو راست میگی (خنده)
جان: سلام من جان هستم
مینهو: خوشبختم منم مینهوم دوست کوک
کوک: اوه اوه چه صمیمی شدن یک دفعه ای حالا بریم ؟
جان: اهوم
کوک: چرا اینا اینجا واستادن
مینهو: والا نمیدونم
دختره: هعی بیا اینور الان آقای کیم میاد سر راهشونی
کوک: به من چه بیاین بریم بچه ها
جان: حالا بیا اینور دعوا درس نشه
کوک: چه میترسی نگران نباش من هستم
داشتم برمیگشتم که برم با یکی چشم تو چشم شدم دهنم باز موند
تهیونگ: از سر راهم برو کنار
کوک: ت..تو..تو همون پسره تو کافه نیستی
تهیونگ: فکر کنم نشنیدی برو کنار(سرد و خشن)
کوک: حالا نخوریمون بیا برو (رفت کنار)
تهیونگ: (یه زیر چشمی به کوک نگاه کردو نیش خند زد رفت)
....
ویو ته
چه پسره رو مخ بود اوففف سوار ماشینم شدمو درو محکم بستم مثلا فردا میخوام برم مدرسه اعصابم ریده شد
ویو فردا صبح
ویو کوک
تو خواب نازم بودم که با صدای یک نفر از خواب پریدم
م.ک: پاشو بچه
کوک: مامان بزار یکم دیگه بخوابم لطفاا
م.ک: پاشو الان دیرت میشه
کوک: باشه پاشدممم
رفتم سمت حموم بعداز حموم موهامو خشک کردم یونیفورم مدرسه مو پوشیدم و عطر تلخمو زدم و رفتم مدرسه
وقتی وارد مدرسه شدم حس غریبه گی بهم دست میداد هعیی ولی تو میتونی پسر همین که وارد مدرسه شدم همه چشم شون رو من بود اینا دارن به چی نگاه میکنن وا و به سمت کلاسم رفتم وقتی که وارد شدم همه به طرفم برگشتن سلامی کردمو رفتم رو یه صندلی که خالی بود نشستم و بعد از چند دقیقه معلم وارد کلاس شد
معلم: سلام بچه ها من معلم جدیدتون هستم و امسال سال جدیدتونه امیدوارم سال خوبی براتون بشه از همین میز جلو معرفی کنین خودتونو
ویو کوک
و همه شروع کردن به معرفی کردن خودشون تا به من رسید
کوک: سلام من جئون جونگ کوک هستم
معلم : آفرین بشین
کوک: بله
یکی از بچه ها: خیلی کراشی
کوک: ممنون
وقتی زنگ تفریح خورد معلم رفتو منم پاشدم برم پیش اون دوستم که تو یکی از کلاس هاست که یکی اومد سمتم
؟ سلام
کوک: سلام
؟ آشنا بشیم؟
کوک: البته من جئون جونگ کوکم ولی میتونی کوک صدام کنی
؟خوشبختم منم جان م
کوک: همچنین امم دارم میرم پیش دوستم میای
جان: خوشحالم میشم
کوک: پس بیا بریم
کوک: هوی مینهو اینجام
مینهو: داش کور نیستم دیدمت
کوک: تو راست میگی (خنده)
جان: سلام من جان هستم
مینهو: خوشبختم منم مینهوم دوست کوک
کوک: اوه اوه چه صمیمی شدن یک دفعه ای حالا بریم ؟
جان: اهوم
کوک: چرا اینا اینجا واستادن
مینهو: والا نمیدونم
دختره: هعی بیا اینور الان آقای کیم میاد سر راهشونی
کوک: به من چه بیاین بریم بچه ها
جان: حالا بیا اینور دعوا درس نشه
کوک: چه میترسی نگران نباش من هستم
داشتم برمیگشتم که برم با یکی چشم تو چشم شدم دهنم باز موند
تهیونگ: از سر راهم برو کنار
کوک: ت..تو..تو همون پسره تو کافه نیستی
تهیونگ: فکر کنم نشنیدی برو کنار(سرد و خشن)
کوک: حالا نخوریمون بیا برو (رفت کنار)
تهیونگ: (یه زیر چشمی به کوک نگاه کردو نیش خند زد رفت)
....
۶۷۹
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.