پارت ۲
پارت ۲
ویو کوک
رسیدم به همونجای که بیونگ هو گفته بود زنگ زدم بهش
بیونگ هو: الو
جونگ کوک: کجاین
بیونگ هو: ما نزدیک ...... (یچی خودتون تصور کنین)
جونگ کوک: اا دیدم دیدم
و قط کردم و رفتم سمتشون بعد از احوال پرسی اینا بلخره راه افتادیم
جونگ کوک: خب الان کجا بریم
جک: من گشنمه نظرتون چیه بریم روستوران
بیونگ هو: موافقم
مینهو: نظرتون چیه بریم رستوران عموی من
جک: فکر خوبیه
و رفتیم رستوران عموی مینهو
ویو ته
رسیدم به همون رستوران ه و رفتم داخل که همون دختره رو دیدم رفتم سمتش
تهیونگ: سلام خانوم لی میا شماین
میا: بله خوشبختم آقای کیم بفرمایید
تهیونگ: مرسی
ویو کوک
وارد رستوران که شدیم چشمم به یه پسره خورد موهاشو داده بود بالا با کت و شلوار چه جذابه اصلا به من چه کوک رفتیم سمت یه میز همونجا نشستیم داشتیم حرف میزدیم که یکنفر داد زد سرمو چرخوندم همون دخترس که پیش همون پسره بود
ویو ته
باهاش حرف زدم اینا ولی وقتی که بهش گفتم نمیخوامت شروع کرد به داد بیداد
تهیونگ: اروم باش بشین
میا: نمیخوام تو منو نمیخوای به چه جرتی بعد میای(داد)
تهیونگ: ما که....
کوک: پس کن خیانت میکنی بهش بعدم طلب هم میخوای
ویو کوک
دیدم که صداش در اومده فکر کردم بهش خیانت کرده رفتم که از دختر دفاع کنم
تهیونگ: شما کی باشین اون وقت ببین وقتی چیزی نمیدونی حرفیم نزن
کوک: هه من پسرای مثل تورو خوب میشناسم
ته: عجب ساکت میشی یا
کوک: یا چی هااا فکر نکن چون بچه پولداری ازت میترسم (داد)
بیونگ هو: پسر اروم باش
تهیونگ: سر من داد نزن (داد)
کوک: میخوام بزنم
تهیونگ: ببین پسر جون من هیچ خیانتی نکردم و از اجبار اومدم سر قرار فهمیدی (و رفت)
کوک: چ..ی اوفف
ویو کوک
رسیدم به همونجای که بیونگ هو گفته بود زنگ زدم بهش
بیونگ هو: الو
جونگ کوک: کجاین
بیونگ هو: ما نزدیک ...... (یچی خودتون تصور کنین)
جونگ کوک: اا دیدم دیدم
و قط کردم و رفتم سمتشون بعد از احوال پرسی اینا بلخره راه افتادیم
جونگ کوک: خب الان کجا بریم
جک: من گشنمه نظرتون چیه بریم روستوران
بیونگ هو: موافقم
مینهو: نظرتون چیه بریم رستوران عموی من
جک: فکر خوبیه
و رفتیم رستوران عموی مینهو
ویو ته
رسیدم به همون رستوران ه و رفتم داخل که همون دختره رو دیدم رفتم سمتش
تهیونگ: سلام خانوم لی میا شماین
میا: بله خوشبختم آقای کیم بفرمایید
تهیونگ: مرسی
ویو کوک
وارد رستوران که شدیم چشمم به یه پسره خورد موهاشو داده بود بالا با کت و شلوار چه جذابه اصلا به من چه کوک رفتیم سمت یه میز همونجا نشستیم داشتیم حرف میزدیم که یکنفر داد زد سرمو چرخوندم همون دخترس که پیش همون پسره بود
ویو ته
باهاش حرف زدم اینا ولی وقتی که بهش گفتم نمیخوامت شروع کرد به داد بیداد
تهیونگ: اروم باش بشین
میا: نمیخوام تو منو نمیخوای به چه جرتی بعد میای(داد)
تهیونگ: ما که....
کوک: پس کن خیانت میکنی بهش بعدم طلب هم میخوای
ویو کوک
دیدم که صداش در اومده فکر کردم بهش خیانت کرده رفتم که از دختر دفاع کنم
تهیونگ: شما کی باشین اون وقت ببین وقتی چیزی نمیدونی حرفیم نزن
کوک: هه من پسرای مثل تورو خوب میشناسم
ته: عجب ساکت میشی یا
کوک: یا چی هااا فکر نکن چون بچه پولداری ازت میترسم (داد)
بیونگ هو: پسر اروم باش
تهیونگ: سر من داد نزن (داد)
کوک: میخوام بزنم
تهیونگ: ببین پسر جون من هیچ خیانتی نکردم و از اجبار اومدم سر قرار فهمیدی (و رفت)
کوک: چ..ی اوفف
۲۸۳
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.