"𝐇𝐁𝐃 𝐉𝐔𝐍𝐆 𝐇𝐎𝐒𝐄𝐎𝐊!"
"چند پارتی هوسوک به مناسبت تولدش✨"
Part 4
بعد از تماس یونگی سوار ماشین شدم و به سمت برج نامسان راه افتادم..
"ویو جینا"
بعد از چند دقیقه، به برج نامسان رسیدم...یونگی و بقیه اعضا و آرمی ها اونجا بودن و داشتن برای سوپرایز کردن هوسوک، خودشونو آماده میکردن..رفتم پیش یونگی و..
جینا: سلاممممممممم
یونگی: سلاممممم زن داداچ شطوریی؟
جینا: هعی بدک نیستم..یکم برای اینکه هوسوک منو میبخشه یا نه استرس دارم...
یونگی: نگران نباش..اون تورو خیلی دوست داره! حتما قبول میکنه
جینا: امیدوارم..
یونگی: عااعا هوسوک زنگ زد..
- مکالمه یونگی و هوسوک-
یونگی: سلام خوبی چیزی شده؟
هوسوک: سلام نه خواستم بگم من نزدیکم..شما کجایین؟
یونگی: ماهم داریم میایم..تو برو تو سالن اجرا تا برسیم
هوسوک: اوهوم..خدافظ..
یونگی: بای..
-پایان مکالمه-
یونگی: هوسوک نزدیکه بدویید چراغارو خاموش کنید..
جینا: وای نسنسن استرس دارم..
یونگی: نداشته باش..همه چی خوب میش میره!
جینا: اوهوم...
"ویو هوسوک"
بعد از چند دقیقه، رسیدم به برج نامسان..رفتم و سوار آسانسور شدم و دکمه ی طبقه ای که توش اجرا داشتیم رو زدم..
رسیدم و وارد سالن شدم..ولی هیچکس نبود و چراغا خاموش بود..یکم ترسیدم..یعنی چه اتفاقی افتاده؟
سعی کردم تو اون تاریکی راهو پیدا کنم و به سمت استیج برم...
و یهو چراغا روشن شد و با موجی از جمعیت آرمی ها و تابلوهایی که روش نوشته بود:
"Happy Birthday J Hope!"
و جیغ و سوت و دست های آرمی ها و همخونیشون که میگفتن:
"Happy Birthday Sunshine!"
رو به رو شدم..اشک تو چشمام جمع شد و بغضم شکست و روی زانوهام افتادم..
که یهو دست یکی رو روی شونم حس کردم..
یونگی: هی! هوسوکا! خوبی؟
هوسوک: یونگییی..واقعا ممنونم!اصلا یادم نبود امروز تولدمه..خیلی از تو و پسرا ممنونم!
یونگی: میدونستم تولدت یادت نیست..به خاطر همین خواستم سوپرایزت کنم..هوسوکا! اینو بدون که منو بقیه اعضا و آرمی ها خیلی خیلی دوست داریم و ازت حمایت میکنیم! تو امید مایی! اگر تو نباشی، بی تی اسی وجود نداره!
هوسوک : با این حرفای یونگی، شدت گریم بیشتر شد و یونگی رو در آغوشم کشیدم..یونگی کسی بود که همیشه کنارم بود و مثل برادرم بود..
جیمین: خب هوسوک هیونگ! برات یه سومرایز دیگه هم داریم که مطمئنم خیلی خوشت میاد!
یونگی: آروم به جینا اشاره کردم که بیاد روی استیج و هوسوک رو سوپرایزش کنه..
جینا: هی سانشاینم؟* با صدای آروم*
• #jung_hoseok #hoseok #jhope #sunshine #armyhope #bts #oneshot #fic #جانگ_هوسوک #هوسوک #جیهوپ #سانشاین #امید_آرمی_ها #بی_تی_اس #ما_پشت_بی_تی_اس_هستیم #اتحاد_آرمی_های_ایران #وانشات #فیک
• #ARMYFOREVER •
Part 4
بعد از تماس یونگی سوار ماشین شدم و به سمت برج نامسان راه افتادم..
"ویو جینا"
بعد از چند دقیقه، به برج نامسان رسیدم...یونگی و بقیه اعضا و آرمی ها اونجا بودن و داشتن برای سوپرایز کردن هوسوک، خودشونو آماده میکردن..رفتم پیش یونگی و..
جینا: سلاممممممممم
یونگی: سلاممممم زن داداچ شطوریی؟
جینا: هعی بدک نیستم..یکم برای اینکه هوسوک منو میبخشه یا نه استرس دارم...
یونگی: نگران نباش..اون تورو خیلی دوست داره! حتما قبول میکنه
جینا: امیدوارم..
یونگی: عااعا هوسوک زنگ زد..
- مکالمه یونگی و هوسوک-
یونگی: سلام خوبی چیزی شده؟
هوسوک: سلام نه خواستم بگم من نزدیکم..شما کجایین؟
یونگی: ماهم داریم میایم..تو برو تو سالن اجرا تا برسیم
هوسوک: اوهوم..خدافظ..
یونگی: بای..
-پایان مکالمه-
یونگی: هوسوک نزدیکه بدویید چراغارو خاموش کنید..
جینا: وای نسنسن استرس دارم..
یونگی: نداشته باش..همه چی خوب میش میره!
جینا: اوهوم...
"ویو هوسوک"
بعد از چند دقیقه، رسیدم به برج نامسان..رفتم و سوار آسانسور شدم و دکمه ی طبقه ای که توش اجرا داشتیم رو زدم..
رسیدم و وارد سالن شدم..ولی هیچکس نبود و چراغا خاموش بود..یکم ترسیدم..یعنی چه اتفاقی افتاده؟
سعی کردم تو اون تاریکی راهو پیدا کنم و به سمت استیج برم...
و یهو چراغا روشن شد و با موجی از جمعیت آرمی ها و تابلوهایی که روش نوشته بود:
"Happy Birthday J Hope!"
و جیغ و سوت و دست های آرمی ها و همخونیشون که میگفتن:
"Happy Birthday Sunshine!"
رو به رو شدم..اشک تو چشمام جمع شد و بغضم شکست و روی زانوهام افتادم..
که یهو دست یکی رو روی شونم حس کردم..
یونگی: هی! هوسوکا! خوبی؟
هوسوک: یونگییی..واقعا ممنونم!اصلا یادم نبود امروز تولدمه..خیلی از تو و پسرا ممنونم!
یونگی: میدونستم تولدت یادت نیست..به خاطر همین خواستم سوپرایزت کنم..هوسوکا! اینو بدون که منو بقیه اعضا و آرمی ها خیلی خیلی دوست داریم و ازت حمایت میکنیم! تو امید مایی! اگر تو نباشی، بی تی اسی وجود نداره!
هوسوک : با این حرفای یونگی، شدت گریم بیشتر شد و یونگی رو در آغوشم کشیدم..یونگی کسی بود که همیشه کنارم بود و مثل برادرم بود..
جیمین: خب هوسوک هیونگ! برات یه سومرایز دیگه هم داریم که مطمئنم خیلی خوشت میاد!
یونگی: آروم به جینا اشاره کردم که بیاد روی استیج و هوسوک رو سوپرایزش کنه..
جینا: هی سانشاینم؟* با صدای آروم*
• #jung_hoseok #hoseok #jhope #sunshine #armyhope #bts #oneshot #fic #جانگ_هوسوک #هوسوک #جیهوپ #سانشاین #امید_آرمی_ها #بی_تی_اس #ما_پشت_بی_تی_اس_هستیم #اتحاد_آرمی_های_ایران #وانشات #فیک
• #ARMYFOREVER •
۱۴.۶k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.