❌ اصکی ممنوع ❌
"Devastating retaliation - a new beginning"
#تلافی_ویرانگر_شروعی_دوباره
#Part10
☆☆☆
والری شبیه سیترا شده بود.
قد کشیده بود، ورزیده شده بود، حق به جانب حرف میزد و تونسته بود آزاد و قوی باشه.
اما...
اما مثل سیترا نمیتونست نسبت به نگاه های دلتنگ و غمگین مرد روبه روش بی تفاوت و محکم بمونه.
سیترا در برابر عذاب ها و ابراز علاقه های متعدد و خالصانه جونگکوک خم به ابرو نمیاورد.
اما والری داشت دربرابر همین نگاه غمگین تهیونگ جون میداد!
ـــ والری خودتی؟! خودتی درسته؟
تهیونگ حتی تو خوابش هم نمیدید بعد از اون گندی که 5سال پیش زده بتونه یه بار دیگه والری رو ببینه.
تموم این مدت تو غم از دست دادن عشق اول و اخر زندگیش سوخته بود و برای اینکه نتونسته بود بدستش بیاره خودش رو سرزنش کرده بود.
و حالا...
بعد پنج فاکینگ سال...
الهه شهوت و زیبایی رو جلوی خودش میدید!
چقد قد کشیده بود!
چقدر زیبا و جذاب به نظر میرسید!
والری نفس لرزونش رو بیرون داد: جناب کیم؟
البته که خودش بود. اما والری امید داشت اشتباه کرده باشه!
قلب تهیونگ شکست: یعنی منو یادت نمیاد؟
کالن و مرد مسن با گیجی به نگاه پر از حرف اون دو نفر نگاه کردن.
کالن: سنیوریتا شما سینیور کیم رو میشناسین؟
والری دیگه نتوست تحمل کنه.
تحمل نگاه های خیره و دلتنگ تهیونگ رو نداشت: یه لحظه منو ببخشین!
با قدم هایی که سعی میکرد محکم باشن به سمت سرویس انتهای سالن رفت.
به محض رسیدن به روشویی، شروع کرد به
.... ادامه دارد....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
#تلافی_ویرانگر_شروعی_دوباره
#Part10
☆☆☆
والری شبیه سیترا شده بود.
قد کشیده بود، ورزیده شده بود، حق به جانب حرف میزد و تونسته بود آزاد و قوی باشه.
اما...
اما مثل سیترا نمیتونست نسبت به نگاه های دلتنگ و غمگین مرد روبه روش بی تفاوت و محکم بمونه.
سیترا در برابر عذاب ها و ابراز علاقه های متعدد و خالصانه جونگکوک خم به ابرو نمیاورد.
اما والری داشت دربرابر همین نگاه غمگین تهیونگ جون میداد!
ـــ والری خودتی؟! خودتی درسته؟
تهیونگ حتی تو خوابش هم نمیدید بعد از اون گندی که 5سال پیش زده بتونه یه بار دیگه والری رو ببینه.
تموم این مدت تو غم از دست دادن عشق اول و اخر زندگیش سوخته بود و برای اینکه نتونسته بود بدستش بیاره خودش رو سرزنش کرده بود.
و حالا...
بعد پنج فاکینگ سال...
الهه شهوت و زیبایی رو جلوی خودش میدید!
چقد قد کشیده بود!
چقدر زیبا و جذاب به نظر میرسید!
والری نفس لرزونش رو بیرون داد: جناب کیم؟
البته که خودش بود. اما والری امید داشت اشتباه کرده باشه!
قلب تهیونگ شکست: یعنی منو یادت نمیاد؟
کالن و مرد مسن با گیجی به نگاه پر از حرف اون دو نفر نگاه کردن.
کالن: سنیوریتا شما سینیور کیم رو میشناسین؟
والری دیگه نتوست تحمل کنه.
تحمل نگاه های خیره و دلتنگ تهیونگ رو نداشت: یه لحظه منو ببخشین!
با قدم هایی که سعی میکرد محکم باشن به سمت سرویس انتهای سالن رفت.
به محض رسیدن به روشویی، شروع کرد به
.... ادامه دارد....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۲.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.