پارت ۱۷
پارت ۱۷
داشت سمت در می رفتم که یک لحظه به خاطر حرف دختره ایستادم
+وایسا منم با خودت ببر خواهش می کنم برات مفیدن
نگاهی به دختر کردم
_ تو اونجا چیکار داری؟
+من دنبال یک فردم که خیلی برام مهمه از بعضیا شنیدم که توی کره است
پس این دختر با من هم درد بود هردومون دنبال کسایی بودیم که تو کره ان با خودم در نظر گرفته بودم چون آخر خسته شدم نگاه آخرم رو به دختر کردم و بدون اینکه جوابی بهش بدم از در خارج شدم و سوار ماشین شدم
اداره*
داشتیم دوربین ها رو نگاه میکردیم یه نیم ساعتی شده بود که زل زده بودم به مانیتور تا شاید چیزی بفهمم اما نه این بشر اصلا چهرش معلوم نبود نفس کلافه ای کشیدم و خودمو صاف کردم و دستمو توی موهام کشیدم این عادت رو از داداشم برداشته بودم و مثل اون وقتی عصبی میشدم کاملا مشخص بود نگاه ریزی به مانیتور انداختم که حس کردم چهرش رو دیدم سریع خم شدم
+ برگردون عقببب
جنی که به نظر خسته بود و داشت میخوابید یهو حواسش رو جمع کرد و به چند تا از کیبورد های مانیتور دست زد که روی همون زمان ایستاد
+ زوم کن
جنی اروم زوم کرد روی صورت خرگوش سیاه سعی داشتم دقت کنم تا شاید یه نیم چهره ای ازش رو ببینم اما............نفسم بند اومد ه..این ه....همون ....پ...پسره کوک نبود ؟ تعادلم رو از دست دادم و داشتم میافتادم که جنی منو گرفت و رو صندلی نشوند
& خانم ؟ حالتون خوبه کسی رو شناختین ؟
+ ها ..ن..نه چهرش معلوم نیست فقط حالم بد شد
& میخواین شکلاتی چیزی براتون بیارم؟
+ ن...نه فقط ام ا..اها زنگ بزن به یکی به اسم جی جی
& جی جی ؟ بله الان
جنی گوشیم رو برداشت و به هوپی زنگ زد و بعد چند دقیقه بالاخره هوپی اومد و با دیدن حالم بلندم کرد و بردم داخل دفترم و الان چند دقیقه بود که بهم زل زده بودیم که هوپی سکوت رو شکست
♤ نمیخوای بگی چیشده؟
حواسم جمع هوپی شد آه چی بهش میگفتم میگفتم کسی که اون روز زدت یه قاتل بود و من اون و دستگیر نکردم اصلا گیرم این رو گفتم هوپی میخواست برام چیکار کنه ؟کلافه دستمو تو موهام کردم
♤ چی تو رو به اون روز انداخته ؟
+ یه تصمیم
♤ یه تصمیم؟ مگه چه تصمیمیه
+ آه میخوام وارد اون سایت شم و به انوان یه قاتل شروع به کار کنم
با حرفم جیغ هوپی بلند شد اما بعد با فهمیدن شرایط اروم صحبت کرد
♤ مغز خر خوردی ؟ چی میگی ؟
+ نمیتونم اینطوری بگیرمش هوپی باید خودمو قاتل جا بزنم تا شاید همو ببینیم
♤ اخه دختر میدونی برای قاتل شدن لازمه آدم بکشی؟
+ اره درباره اون یه فکری میکنم
♤ فکر میکنی؟ عمرا رئیست اجازه بده
پوزخندی زدم و بلند شدم تا سمت اتاقم برم که هوپی منو نشوند ......
داشت سمت در می رفتم که یک لحظه به خاطر حرف دختره ایستادم
+وایسا منم با خودت ببر خواهش می کنم برات مفیدن
نگاهی به دختر کردم
_ تو اونجا چیکار داری؟
+من دنبال یک فردم که خیلی برام مهمه از بعضیا شنیدم که توی کره است
پس این دختر با من هم درد بود هردومون دنبال کسایی بودیم که تو کره ان با خودم در نظر گرفته بودم چون آخر خسته شدم نگاه آخرم رو به دختر کردم و بدون اینکه جوابی بهش بدم از در خارج شدم و سوار ماشین شدم
اداره*
داشتیم دوربین ها رو نگاه میکردیم یه نیم ساعتی شده بود که زل زده بودم به مانیتور تا شاید چیزی بفهمم اما نه این بشر اصلا چهرش معلوم نبود نفس کلافه ای کشیدم و خودمو صاف کردم و دستمو توی موهام کشیدم این عادت رو از داداشم برداشته بودم و مثل اون وقتی عصبی میشدم کاملا مشخص بود نگاه ریزی به مانیتور انداختم که حس کردم چهرش رو دیدم سریع خم شدم
+ برگردون عقببب
جنی که به نظر خسته بود و داشت میخوابید یهو حواسش رو جمع کرد و به چند تا از کیبورد های مانیتور دست زد که روی همون زمان ایستاد
+ زوم کن
جنی اروم زوم کرد روی صورت خرگوش سیاه سعی داشتم دقت کنم تا شاید یه نیم چهره ای ازش رو ببینم اما............نفسم بند اومد ه..این ه....همون ....پ...پسره کوک نبود ؟ تعادلم رو از دست دادم و داشتم میافتادم که جنی منو گرفت و رو صندلی نشوند
& خانم ؟ حالتون خوبه کسی رو شناختین ؟
+ ها ..ن..نه چهرش معلوم نیست فقط حالم بد شد
& میخواین شکلاتی چیزی براتون بیارم؟
+ ن...نه فقط ام ا..اها زنگ بزن به یکی به اسم جی جی
& جی جی ؟ بله الان
جنی گوشیم رو برداشت و به هوپی زنگ زد و بعد چند دقیقه بالاخره هوپی اومد و با دیدن حالم بلندم کرد و بردم داخل دفترم و الان چند دقیقه بود که بهم زل زده بودیم که هوپی سکوت رو شکست
♤ نمیخوای بگی چیشده؟
حواسم جمع هوپی شد آه چی بهش میگفتم میگفتم کسی که اون روز زدت یه قاتل بود و من اون و دستگیر نکردم اصلا گیرم این رو گفتم هوپی میخواست برام چیکار کنه ؟کلافه دستمو تو موهام کردم
♤ چی تو رو به اون روز انداخته ؟
+ یه تصمیم
♤ یه تصمیم؟ مگه چه تصمیمیه
+ آه میخوام وارد اون سایت شم و به انوان یه قاتل شروع به کار کنم
با حرفم جیغ هوپی بلند شد اما بعد با فهمیدن شرایط اروم صحبت کرد
♤ مغز خر خوردی ؟ چی میگی ؟
+ نمیتونم اینطوری بگیرمش هوپی باید خودمو قاتل جا بزنم تا شاید همو ببینیم
♤ اخه دختر میدونی برای قاتل شدن لازمه آدم بکشی؟
+ اره درباره اون یه فکری میکنم
♤ فکر میکنی؟ عمرا رئیست اجازه بده
پوزخندی زدم و بلند شدم تا سمت اتاقم برم که هوپی منو نشوند ......
۸.۰k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.