غیرتی من
غیرتی من
پارت1
از خاب بیدار شدم وای یه زور خب بزارید خودمو معرفی کنم(سلا من فامیلیم جنگ و اسمم کوی هست یه دختر چشم سبز مو بلند پوست سفید توی یه خانواده خیلی پولدار به دنیا اومدم 18 سالمه عاشق باربی،صورتی،کیک و دامن هستم تک فرزندم و زندگی شاهانه ای دارم هرچی بخوام فراهم میشه)
یکی در اتاق رو زد
جنگ کوی:بیا تو
خدمتکار اومد تو
خدمتکار:امروز یکشنبه هست
جنگ کوی:مرسی میتونی بری بیرون
روز های فرد مامان بابام خونه نیست بخاطر همین من میرم خوش میگذرونم از روی تخت پریدم پایین رفتم پرده ها را کشیدم نور اومد توی اتاق در تراس رو باز کردم نشستم روی صندلی بین بگ توی تراس برام قهوه اوردن
جنگ کوی:هیچی بهتر از قهوه نمیشه مخصوص توی یه روز بهاری نمیشه
قهوم رو خوردم مایو پوشیدم از اتاق رفتم بیرون بدو بدو از پله ها رفتم پایین رفتم توی حیاط به استخر رو به روم نگاه کردم بدو بدو رفتم سمتش حولم رو دادم دست خدمتکار دماغمو گرفتم پریدم توی اب
جنگ کوی:اخیش
رفتم خوابیدم روی تیوپ چند روزه در تلاشم که خودمو برنز کنم
(30 دقیقه بعد)
جنگ کوی:وای دارم میپزم از گرما خودمو انداختم توی ابیه کوچولو شنا کردم وایسادم
ژنگ شویی:سلامممم(دوست جنگ کوی)
جنگ کوی:کی اومد؟
ژنگ شوی:دیروز اومد خلیی راه دور بود از پکن
جنگ کوی:اهان......برو لباساتو عوض کن بیا تو اب
ژنگ شوی:مایو من رو هنوز داری؟
جنگ کوی:اره برو تو کمد لباسامه
شوی رفت بالا منم داشتم استراحت میکردم که انگار خرس پرسد توی اب شوی سرشو از اب بیرون اورد
جنگ کوی:خیلی عنی
شوی:برای منم تیوپ بیارید
براش تیکپ اورن نشست روش
شوی:کوی یه جا میشناسم تتو میزنه هرجا بخوای
کوی:کجا؟
شوی:نزدیک خونتونه
کوی:بیا امروز بریم....
(تصویر دوم جنگ کوی)
پارت1
از خاب بیدار شدم وای یه زور خب بزارید خودمو معرفی کنم(سلا من فامیلیم جنگ و اسمم کوی هست یه دختر چشم سبز مو بلند پوست سفید توی یه خانواده خیلی پولدار به دنیا اومدم 18 سالمه عاشق باربی،صورتی،کیک و دامن هستم تک فرزندم و زندگی شاهانه ای دارم هرچی بخوام فراهم میشه)
یکی در اتاق رو زد
جنگ کوی:بیا تو
خدمتکار اومد تو
خدمتکار:امروز یکشنبه هست
جنگ کوی:مرسی میتونی بری بیرون
روز های فرد مامان بابام خونه نیست بخاطر همین من میرم خوش میگذرونم از روی تخت پریدم پایین رفتم پرده ها را کشیدم نور اومد توی اتاق در تراس رو باز کردم نشستم روی صندلی بین بگ توی تراس برام قهوه اوردن
جنگ کوی:هیچی بهتر از قهوه نمیشه مخصوص توی یه روز بهاری نمیشه
قهوم رو خوردم مایو پوشیدم از اتاق رفتم بیرون بدو بدو از پله ها رفتم پایین رفتم توی حیاط به استخر رو به روم نگاه کردم بدو بدو رفتم سمتش حولم رو دادم دست خدمتکار دماغمو گرفتم پریدم توی اب
جنگ کوی:اخیش
رفتم خوابیدم روی تیوپ چند روزه در تلاشم که خودمو برنز کنم
(30 دقیقه بعد)
جنگ کوی:وای دارم میپزم از گرما خودمو انداختم توی ابیه کوچولو شنا کردم وایسادم
ژنگ شویی:سلامممم(دوست جنگ کوی)
جنگ کوی:کی اومد؟
ژنگ شوی:دیروز اومد خلیی راه دور بود از پکن
جنگ کوی:اهان......برو لباساتو عوض کن بیا تو اب
ژنگ شوی:مایو من رو هنوز داری؟
جنگ کوی:اره برو تو کمد لباسامه
شوی رفت بالا منم داشتم استراحت میکردم که انگار خرس پرسد توی اب شوی سرشو از اب بیرون اورد
جنگ کوی:خیلی عنی
شوی:برای منم تیوپ بیارید
براش تیکپ اورن نشست روش
شوی:کوی یه جا میشناسم تتو میزنه هرجا بخوای
کوی:کجا؟
شوی:نزدیک خونتونه
کوی:بیا امروز بریم....
(تصویر دوم جنگ کوی)
۵.۸k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.