ناگهانی p2
#درخواستی
#سه_پارتی
#چانگبین
چانگبین = ا/ت دیگه داری چرت و پرت میگی ...
ا/ت = عه واقعا ...اگه خیلی ناراحتی عیب نداره من میرم تو بمون و اون همه اهنگ و شهرت ...هر چی نباشه اونا مهم تر و باارزش تر از منه ...//ا/ت از اتاق خارج میشه //
چانگبین = ا/ت وایستا ... //میوفته دنبال ا/ت ...دستتو میگیره و مانع رفتنت میشه ...//
ا/ت = //یه نگاه به بقیه ی بچه ها میکنی که با تعجب دارن نگاهت میکنن و سعی میکنی خشمت رو کنترل کنی پس با صدای ارومی گفتی // چانگبین ولم کن ...
چانگبین = وایستا باید باهم حرف بزنیم ...
ا/ت = من دیگه حرفی باتو ندارم گفتم ولم کن ...//همچنان سعی در کنتر خشم //
چانگبین = ا/ت //صداشو برد بالا //
ا/ت = //دیگه طاقت نیاورد و عربده زد // گفتم ولم کن ...//که یهو سوزش بدی تو صورتش حس کرد ...اره درست حدس زده بود ...چانگبین بهش سیلی شده بود ...بدون هیچ حرفی اونجا رو سریعا ترک کردی ...سوار ماشینت شدی و با تمام سرعت به سمت خونه روندی ...که یهو...
.................................................................
ویو چانگبین =
بعد از رفتن ا/ت حالم خیلی بد شد ...تازه فهمیدم که چه اشتباهی کردم ...نشستم روی مبل و سرمو بین دوتا دستام گذاشتم ... داشتم کلافه میشدم ..بچه ها همش بهم دل داری میدادن و سرزنشم میکردن که یهو گوشیم زنگ خورد ....
_______________________________________
یهو گوشیم زنگ خورد ...ا/ت بود ...سریع گوشی رو جواب دادم...
چانگبین = ا/ت ..
خانمه = ببخشید اقای سئو...
چانگبین = بله بفرمایید...
خانمه = اقا خانمنوت نصادف کردن و حالشون خیلی بده لطفا هر چه سریع تر خودتونو به بیمارستان //فلان// برسونید ...
ویو چانگبین =
با شنیدن اخرین جمله گوشی از دستم افتاد ...انگار تو یه بعد دیگه ای از دنیا رفتم ...حالم افتضاح بود ...که یهو با صدای بچه ها به خودم اومدم ...
چان= پسر پاشو به خودت بیا ....
لینو = باید سریع بریم ...
هان= هیونگ خواهش میکنم پاشو ...
//بچه ها خودشونو جمع و جور کردن و سریع رفتن سمت بیمارستان ...بعد از رسیدن به بیمارستان سریع رفتن سمت اتاق عمل ...تقریبا پنج ساعت بود که دکترا تو اتاق عمل بودن ...بلاخره اومدن بیرون ...//
چانگبین = حال همسرم چطوره اقای دکتر ...
#سه_پارتی
#چانگبین
چانگبین = ا/ت دیگه داری چرت و پرت میگی ...
ا/ت = عه واقعا ...اگه خیلی ناراحتی عیب نداره من میرم تو بمون و اون همه اهنگ و شهرت ...هر چی نباشه اونا مهم تر و باارزش تر از منه ...//ا/ت از اتاق خارج میشه //
چانگبین = ا/ت وایستا ... //میوفته دنبال ا/ت ...دستتو میگیره و مانع رفتنت میشه ...//
ا/ت = //یه نگاه به بقیه ی بچه ها میکنی که با تعجب دارن نگاهت میکنن و سعی میکنی خشمت رو کنترل کنی پس با صدای ارومی گفتی // چانگبین ولم کن ...
چانگبین = وایستا باید باهم حرف بزنیم ...
ا/ت = من دیگه حرفی باتو ندارم گفتم ولم کن ...//همچنان سعی در کنتر خشم //
چانگبین = ا/ت //صداشو برد بالا //
ا/ت = //دیگه طاقت نیاورد و عربده زد // گفتم ولم کن ...//که یهو سوزش بدی تو صورتش حس کرد ...اره درست حدس زده بود ...چانگبین بهش سیلی شده بود ...بدون هیچ حرفی اونجا رو سریعا ترک کردی ...سوار ماشینت شدی و با تمام سرعت به سمت خونه روندی ...که یهو...
.................................................................
ویو چانگبین =
بعد از رفتن ا/ت حالم خیلی بد شد ...تازه فهمیدم که چه اشتباهی کردم ...نشستم روی مبل و سرمو بین دوتا دستام گذاشتم ... داشتم کلافه میشدم ..بچه ها همش بهم دل داری میدادن و سرزنشم میکردن که یهو گوشیم زنگ خورد ....
_______________________________________
یهو گوشیم زنگ خورد ...ا/ت بود ...سریع گوشی رو جواب دادم...
چانگبین = ا/ت ..
خانمه = ببخشید اقای سئو...
چانگبین = بله بفرمایید...
خانمه = اقا خانمنوت نصادف کردن و حالشون خیلی بده لطفا هر چه سریع تر خودتونو به بیمارستان //فلان// برسونید ...
ویو چانگبین =
با شنیدن اخرین جمله گوشی از دستم افتاد ...انگار تو یه بعد دیگه ای از دنیا رفتم ...حالم افتضاح بود ...که یهو با صدای بچه ها به خودم اومدم ...
چان= پسر پاشو به خودت بیا ....
لینو = باید سریع بریم ...
هان= هیونگ خواهش میکنم پاشو ...
//بچه ها خودشونو جمع و جور کردن و سریع رفتن سمت بیمارستان ...بعد از رسیدن به بیمارستان سریع رفتن سمت اتاق عمل ...تقریبا پنج ساعت بود که دکترا تو اتاق عمل بودن ...بلاخره اومدن بیرون ...//
چانگبین = حال همسرم چطوره اقای دکتر ...
- ۷.۰k
- ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط