معلم روانی
#معلم روانی
p14
*۹ ساعت بعد*
کوک:چرا نمیان بیرون(گریه)
دونا:کوک بیا یکم آب بخور ۹ ساعته هیچی نخوردی
کوک:نمیخورممممم(عربده،گریه)
*آخر دکتر میاد بیرون*
نامجون:خانواده خانوم کیم بورام
کوک:ماییم
دونا:نامجون چیشد
نامجون:ضربه بدی به سرش خورده و تا چند روز یچیزایی رو یادش نمیاد یعنی خاطرات کوتاه مدتشو اگه بهوش بیان
کوک:یعنی چی بهوش بیاددددددد(عربده)
نامجون:ایشون تو کما هستن زنده موندنشون تا ۲۴ ساعت دست قوی بودن خودشونه(که همون لحظه اشکی از گوشه چشمش فرود میاد)
کوک:(زندگی براش تباه میشه و فقط گریه میکنه و سرزنش میکنه خودشو)
تهیونگ:توعه عوضی اشغال تو کشتیشششش تووووووو(کوکو میزنه
جین:بیا اینور باشه آروم باش
دونا:کوک خوبی بیا اینجا بشین یکم آب بخور
کوک:دونا دونا بهوش میاد نه؟(گریه)
دونا:آره آره آروم باش
کوک:میتونم برم ببینمش؟
دونا:همینجا بمون برم بپرسم
کوک:(پیش در اتاق بورام نشسته بودو فقط میزد به سرش و گریه میکرد)
بابای کوک:جونگ کوک جیمین
جین:سلام آقای جئون
جیمین پیش هانوله هانول غش کرده و کوک هم اونجاست
مادر کوک:حال عروسم چطوره
جین:همچی رو میگه
تهیونگ:همش تقصیر او پسر عوضیتونه
جین:تهیونگ آروم
بابای کوک:پسرم اون کار تو نبوده درسته؟
مادر کوک:کوک جواب بده پسرم
کوک:بسههههع ولم کنینننن
دونا:خانوم و آقای جئون ببخشید یکم بزارین بره پیش بورام حالش بهتر میشه
کوک بلندشو برو داخل
کوک:واقعا ممنونم دونا
(لباسای لازموو میپوشع و میره داخل کنار صندلیش میشینه )
کوک:لطفا بیدارشو عشقم تقصیر من نبود عشقم بخدا
لطفا چشای الماسیتو باز کن بازم بهم بگو عشقم بازم بغلم کن لطفا بیدارشو(گریه ، دستشو گرفته و گزاشته رو قلبش)
کوک:شاید بتونم با قدرتم نجاتش بدم
دستشو بین دوتا دستاش میزاره میزاره رو سینش همونطوری اون مرد اون سال توی کودکی کوک تونست کوکو نجاتش بده....
پرستار:اقای جئون باید ایشون چک شن لطفا بیرون تشریف داسته باشین
کوک:ب...باشه (بلند میشه بره بیرون که......
خب خببب برای این سه تا پارت ۳۰ تا لاک ۱۱۵تا کامنت
حمایت نشه؟🙃🥺🤌
p14
*۹ ساعت بعد*
کوک:چرا نمیان بیرون(گریه)
دونا:کوک بیا یکم آب بخور ۹ ساعته هیچی نخوردی
کوک:نمیخورممممم(عربده،گریه)
*آخر دکتر میاد بیرون*
نامجون:خانواده خانوم کیم بورام
کوک:ماییم
دونا:نامجون چیشد
نامجون:ضربه بدی به سرش خورده و تا چند روز یچیزایی رو یادش نمیاد یعنی خاطرات کوتاه مدتشو اگه بهوش بیان
کوک:یعنی چی بهوش بیاددددددد(عربده)
نامجون:ایشون تو کما هستن زنده موندنشون تا ۲۴ ساعت دست قوی بودن خودشونه(که همون لحظه اشکی از گوشه چشمش فرود میاد)
کوک:(زندگی براش تباه میشه و فقط گریه میکنه و سرزنش میکنه خودشو)
تهیونگ:توعه عوضی اشغال تو کشتیشششش تووووووو(کوکو میزنه
جین:بیا اینور باشه آروم باش
دونا:کوک خوبی بیا اینجا بشین یکم آب بخور
کوک:دونا دونا بهوش میاد نه؟(گریه)
دونا:آره آره آروم باش
کوک:میتونم برم ببینمش؟
دونا:همینجا بمون برم بپرسم
کوک:(پیش در اتاق بورام نشسته بودو فقط میزد به سرش و گریه میکرد)
بابای کوک:جونگ کوک جیمین
جین:سلام آقای جئون
جیمین پیش هانوله هانول غش کرده و کوک هم اونجاست
مادر کوک:حال عروسم چطوره
جین:همچی رو میگه
تهیونگ:همش تقصیر او پسر عوضیتونه
جین:تهیونگ آروم
بابای کوک:پسرم اون کار تو نبوده درسته؟
مادر کوک:کوک جواب بده پسرم
کوک:بسههههع ولم کنینننن
دونا:خانوم و آقای جئون ببخشید یکم بزارین بره پیش بورام حالش بهتر میشه
کوک بلندشو برو داخل
کوک:واقعا ممنونم دونا
(لباسای لازموو میپوشع و میره داخل کنار صندلیش میشینه )
کوک:لطفا بیدارشو عشقم تقصیر من نبود عشقم بخدا
لطفا چشای الماسیتو باز کن بازم بهم بگو عشقم بازم بغلم کن لطفا بیدارشو(گریه ، دستشو گرفته و گزاشته رو قلبش)
کوک:شاید بتونم با قدرتم نجاتش بدم
دستشو بین دوتا دستاش میزاره میزاره رو سینش همونطوری اون مرد اون سال توی کودکی کوک تونست کوکو نجاتش بده....
پرستار:اقای جئون باید ایشون چک شن لطفا بیرون تشریف داسته باشین
کوک:ب...باشه (بلند میشه بره بیرون که......
خب خببب برای این سه تا پارت ۳۰ تا لاک ۱۱۵تا کامنت
حمایت نشه؟🙃🥺🤌
۵.۲k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.