معلم روانی
#معلم روانی
p13
خبرنگار:عروس خانواده جئون خانوم جئون بورام حدود ۱۵ دقیقه پیش در جاده....(یچیزی تصور کنین)تصادف سختی با ماشینی کردن این تصادف بر سر سرعت زیاد خانوم جئون و از دست دادن تعادل ایشون بودن شخص مقابل آسیبی ندیدند چون در ماشین نبودند اما خانوم جئون به طرز عجیبی صدمه دیده و هماکنون پلیس و اورژان ایشون رو له بیمارستان هان میرسانند برای سلامتی ایشون دعا کنین
*مین یونگی خبرگزاری یو بی اس*
کوک:چی چییی
جیمین:داداش بمون منم بیام
ویو کوک:داشتم میرفتم که خبرو شنیدم یعتی اون اون بخاطر من من تصادف کرد قلبم تند تند میزد و هیجی بجز یه سوت نمیشنیدم سوار ماشین شدمو زود رسیدم بیمارستان هان
کوک:دکتر دکتر ببخشید من جئون جونگ کوک هستم توی اخبار گفتن که همسرمو آوردن اینجا الان کجاست حالش چطوره
پرستار:اقای جئون آرامش خودتونو حفظ کنین الان همسرتون در اتاق عمل هستن ایشون وضیعت خوبی ندارن باید بمونید تا با دکترش بزنین
دونا:چی چی گفتی الان تو
هانول:میدونستم میدونستمممممم تووخواهرمو کشتییییییییی
دونا:خانوم ببخشید آقای کیم نامجون اینجا هستن نه؟
پرستار:بله خانوم ایشون دارن خانوم جئون رو عمل میکنن
دونا:نامجون لطفا نجاتش بدهههه(داد)
تهیونگ:بو بورام کجاستتتت
توی عوضی تو کشتیشششش توی اشغاللل (رو به کوک)
دونا:یکی بگه دارین راجب چی حرف میزنینننن
جین:دونا بیا بریم خودم بهت میگم
جیمین:هانول هانوللل بیدارشو
پرستار پرستاررررر (هانول بیهوش میشه)
پرستار:چیزی نیست بر اثر شنیدن حادثه اینجوری شده
دونا:جیمین میسپارمش به تو
(قابل توجه نامجون پسر خانواده کیمه یعنی داداش بورام ،دونا،هانول بخاطر مشکلاتی که با پدرش داشته با خانواده هیچ ارتباطی نداشتن)
جیمین:باشه
کوک:اون خوب میشه نه ارع خوب میشه اون قویه
تهیونگ:خفه شو فقط یه تار مو ازش کم بشه میکشمت زندت نمیزارم جئون جونگ کوک(عربده)....
باز جا نشد بعدی هم ببینین ♡
حمایت نشه؟🥺
p13
خبرنگار:عروس خانواده جئون خانوم جئون بورام حدود ۱۵ دقیقه پیش در جاده....(یچیزی تصور کنین)تصادف سختی با ماشینی کردن این تصادف بر سر سرعت زیاد خانوم جئون و از دست دادن تعادل ایشون بودن شخص مقابل آسیبی ندیدند چون در ماشین نبودند اما خانوم جئون به طرز عجیبی صدمه دیده و هماکنون پلیس و اورژان ایشون رو له بیمارستان هان میرسانند برای سلامتی ایشون دعا کنین
*مین یونگی خبرگزاری یو بی اس*
کوک:چی چییی
جیمین:داداش بمون منم بیام
ویو کوک:داشتم میرفتم که خبرو شنیدم یعتی اون اون بخاطر من من تصادف کرد قلبم تند تند میزد و هیجی بجز یه سوت نمیشنیدم سوار ماشین شدمو زود رسیدم بیمارستان هان
کوک:دکتر دکتر ببخشید من جئون جونگ کوک هستم توی اخبار گفتن که همسرمو آوردن اینجا الان کجاست حالش چطوره
پرستار:اقای جئون آرامش خودتونو حفظ کنین الان همسرتون در اتاق عمل هستن ایشون وضیعت خوبی ندارن باید بمونید تا با دکترش بزنین
دونا:چی چی گفتی الان تو
هانول:میدونستم میدونستمممممم تووخواهرمو کشتییییییییی
دونا:خانوم ببخشید آقای کیم نامجون اینجا هستن نه؟
پرستار:بله خانوم ایشون دارن خانوم جئون رو عمل میکنن
دونا:نامجون لطفا نجاتش بدهههه(داد)
تهیونگ:بو بورام کجاستتتت
توی عوضی تو کشتیشششش توی اشغاللل (رو به کوک)
دونا:یکی بگه دارین راجب چی حرف میزنینننن
جین:دونا بیا بریم خودم بهت میگم
جیمین:هانول هانوللل بیدارشو
پرستار پرستاررررر (هانول بیهوش میشه)
پرستار:چیزی نیست بر اثر شنیدن حادثه اینجوری شده
دونا:جیمین میسپارمش به تو
(قابل توجه نامجون پسر خانواده کیمه یعنی داداش بورام ،دونا،هانول بخاطر مشکلاتی که با پدرش داشته با خانواده هیچ ارتباطی نداشتن)
جیمین:باشه
کوک:اون خوب میشه نه ارع خوب میشه اون قویه
تهیونگ:خفه شو فقط یه تار مو ازش کم بشه میکشمت زندت نمیزارم جئون جونگ کوک(عربده)....
باز جا نشد بعدی هم ببینین ♡
حمایت نشه؟🥺
۵.۰k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.