چند شاتی جونگکوک

چند شاتی جونگکوک

،part 1

با لبخند، لیوان شراب رو از گارسون‌گرفت،
جرعه ای نوشید...

به اطراف نگاه کرد..

-پس این کجا رفت... گفت میره پیش مامانش میاد

با کلافگی لیوان رو روی میز گذاشت و داخل محیط گشت..

چشماش اطراف رو آنالیز کرد، ولی ندیدتش..
اخم کرد..

-این کجاست...

با عصبانیت ادامه داد

کمی بعد، بالاخره چشمش بهش‌خورد..

ولی اون کی بود بغلش؟

اخم‌کرد و چشمام رو ریز کردم..

اون دختر خاله‌ی هرزش.. بهت میگم‌جئون..

با عصبانیت به سمتش رفتم

بازوی جونگکوک رو‌گرفتم و کشیدم سمت خودم

-اه.. ات.. عزیزم داشتم‌میومدم

-آره دیدم داشتی میومدی(اخم)

-عزیزم بعد از اینکه مامانم رو دیدم، لئا(دختر خالش) رو دیدم باهاش صحبت کردم

- بسته.. میخوام برم خونه

-ولی عزیزم..

-کوک.. همین که گفتم

با اخم و جدیت زمزمه کرد

کیف و گوشی اش رو برداشت و از در مهمونی بیرون رفت

جونگکوک هم‌پشت سرش راه اومد

-این این چه وضعشه؟ من فقط باهاش سلام و علیک کردم همین

ات عصبی برگشت

- با بغل کرد و گرفتن کمرش؟

-عزیزم بسته.. حسودی نکن

-خفه شو

با عصبانیت‌گفت و به سمت ماشین رفت

جونگکوک‌پوزخند زد،
حسودی ات رو تحسین میکرد

دنبال ات به سمت ماشین رفت
قفل ماشین رو باز کرد و سوار شد


قبل از روشن کردن ماشین رو به دختر کرد

-عزیز دلم..

-خفه شو ، فقط برو.

-ات من..

- تو چی؟ من ۵ ساعت اونجا منتظرتم، دارم دنبالت میگردم، جنابعالی نشستی کنار دختر خالت گل و بلبل میخندی؟
دیدگاه ها (۶)

چندشاتی جونگکوکpart 2پسر نفس عمیقی کشید-خب.. الان عصبی هستی ...

چندشاتی جونگکوکpart 3ولی من نمیذاشتم..داشتم طبق معمول ورزش م...

چند شاتی جیهوپpart 3,پسر لبخند زد و پول رو حساب کرد- متشکرمچ...

چندشاتی جیهوپpart 2دختر دسته‌گل رو به سمت‌پسر‌گرفت- قشنگ شد؟...

Part:15________________________________لونا رفت سمت اتاقش و ...

دوست پسر دمدمی مزاج

پارت 2. خیانت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط