این دیگه خیلی طولانیه هااا/:
🤍💫Bahat Aromam💫🤍
Part 24
صبح از خواب زودتر و سرحال تر پاشدم
تند حاضر شدم و رفتم پایین
صبحونه خوردم
با همه خداحافظی کردم
ویانا ایناهم دیشب خونه ی ما خوابیدن، مهمون
دویدم بیرون و کفش هام رو پام کردم
سوار لیلی خوشگل نازم شدم
لکسوس مشکی رنگ نازم فداش اسمش لیلی هست
اومدم راه بیوفتم یهو در باز شد و ویانا پرید تو ماشین
یانا:خری آیا؟ چرا مثل گاو سرتو میندازی پایین میای میمون؟
ویانا:اولا آدم باش بچه اینجاعه دومن، تکلیفتم باخودت مشخص کن سومن که چت میشه آبجی عزیز تر از جانت رو برسونی؟
چشم غره ای رفتم و گفتم:فرشاد کدوم جاییه که من تو رو برسونم؟
سرشو انداخت پایین:نمیدونم صبح کله سحر رفته
ابرویی بالا انداختم، یچیزی شده بود، ولی سعی کردم حالشو بد نکنم سر صبحی
با شیطنت گفتم :میخوای بری ببینی یه بچه دیگه هم تو راهه یا نه
چشم غره ای رفت و با خنده گفت:نه دیونه برو....
باشه ای گفتم و رسوندمش
بعد از خداحافظی راه افتادم
با سرعت به سمت دانشگاه روندم
باید ببینم فرشاد چه غلطی میکنه
وقتی رسیدم پارک کردم و تندی پیاده شدم
به ساعت نگاه کردم آخی 30 دقیقه زودتر اومدم و وقت دارم
رفتم که دیدم مینا اونجا بود
با تعجب سمتش رفتم
یانا:هویی مینا، چرا اینقد زود اومدی، از تو بعیده
همینجور داشتم حرف میزدم
یهو دستمو گرفت برد جایی که خلوت تر بود
مینا :خوب؟ تعریف کن دیشب چی شد
با یادآوری دیشب
تندتند براش تعریف کردم
داشتیم تو حیاط حرف میزدیم تا شروع شه بریم
اولین کلاسم با آیکان بود آخرینشم همینطور
داشتیم صحبت میکردیم که آیکان آومد
مثل همیشه با غرور و محکم قدم برمیداشت
با دیدن من ابرویی بالا انداخت و لبخندی زد
منم با لبخند جوابشو دادم که جلو تر اومد
همه بادیدنش سلام دادن
همه رو با سر جواب داد من که سلام کردم
با سلام جواب منو داد
همه تعجب کردن
سرفه ای کرد و گفت :برای امتحان آماده اید؟
وایییی اصلا یادم نبود
یخ کردم و نگاهش کردم
که با چشماش به آرامش دعوتم کرد
اصلا نمیدونستم از کدوم مبحث هست
همه اعتراض کردن
استاد هم با لبخند سرتکون میداد
#اصکیحرام 🙂💫
#اصکیحرام
#ادیتناسی
#سم
#خندهدار
#فان
#کیوت
#بامزه
#ادیت
#ساکورا
#اسکول
#ساکورااسکول
#ساکورااسکولادیت
#اصکیحرام
#حمایتپیلیز
#bahataromam
#roman
#bamazeh
#sam
#khandehdar
#edit
#Edit_tanz_nasy_sakora
#fan
#tanz
Part 24
صبح از خواب زودتر و سرحال تر پاشدم
تند حاضر شدم و رفتم پایین
صبحونه خوردم
با همه خداحافظی کردم
ویانا ایناهم دیشب خونه ی ما خوابیدن، مهمون
دویدم بیرون و کفش هام رو پام کردم
سوار لیلی خوشگل نازم شدم
لکسوس مشکی رنگ نازم فداش اسمش لیلی هست
اومدم راه بیوفتم یهو در باز شد و ویانا پرید تو ماشین
یانا:خری آیا؟ چرا مثل گاو سرتو میندازی پایین میای میمون؟
ویانا:اولا آدم باش بچه اینجاعه دومن، تکلیفتم باخودت مشخص کن سومن که چت میشه آبجی عزیز تر از جانت رو برسونی؟
چشم غره ای رفتم و گفتم:فرشاد کدوم جاییه که من تو رو برسونم؟
سرشو انداخت پایین:نمیدونم صبح کله سحر رفته
ابرویی بالا انداختم، یچیزی شده بود، ولی سعی کردم حالشو بد نکنم سر صبحی
با شیطنت گفتم :میخوای بری ببینی یه بچه دیگه هم تو راهه یا نه
چشم غره ای رفت و با خنده گفت:نه دیونه برو....
باشه ای گفتم و رسوندمش
بعد از خداحافظی راه افتادم
با سرعت به سمت دانشگاه روندم
باید ببینم فرشاد چه غلطی میکنه
وقتی رسیدم پارک کردم و تندی پیاده شدم
به ساعت نگاه کردم آخی 30 دقیقه زودتر اومدم و وقت دارم
رفتم که دیدم مینا اونجا بود
با تعجب سمتش رفتم
یانا:هویی مینا، چرا اینقد زود اومدی، از تو بعیده
همینجور داشتم حرف میزدم
یهو دستمو گرفت برد جایی که خلوت تر بود
مینا :خوب؟ تعریف کن دیشب چی شد
با یادآوری دیشب
تندتند براش تعریف کردم
داشتیم تو حیاط حرف میزدیم تا شروع شه بریم
اولین کلاسم با آیکان بود آخرینشم همینطور
داشتیم صحبت میکردیم که آیکان آومد
مثل همیشه با غرور و محکم قدم برمیداشت
با دیدن من ابرویی بالا انداخت و لبخندی زد
منم با لبخند جوابشو دادم که جلو تر اومد
همه بادیدنش سلام دادن
همه رو با سر جواب داد من که سلام کردم
با سلام جواب منو داد
همه تعجب کردن
سرفه ای کرد و گفت :برای امتحان آماده اید؟
وایییی اصلا یادم نبود
یخ کردم و نگاهش کردم
که با چشماش به آرامش دعوتم کرد
اصلا نمیدونستم از کدوم مبحث هست
همه اعتراض کردن
استاد هم با لبخند سرتکون میداد
#اصکیحرام 🙂💫
#اصکیحرام
#ادیتناسی
#سم
#خندهدار
#فان
#کیوت
#بامزه
#ادیت
#ساکورا
#اسکول
#ساکورااسکول
#ساکورااسکولادیت
#اصکیحرام
#حمایتپیلیز
#bahataromam
#roman
#bamazeh
#sam
#khandehdar
#edit
#Edit_tanz_nasy_sakora
#fan
#tanz
۱.۷k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.