چند پارتیدرخواستی

#چند پارتی-درخواستی
#از اون شب

گاهی وقتا ، وقتی چیزایی که به تو تعلق نداره رو باید ول کنی
ولی وقتی چیزی که برای توعه رو بخوان بدن به دیگران رو نباید ول کنی
باید جوری بهش بچسبی که انگار اون اموال فقط برای توعه
و نباید از دستش بدی

ویو ات :
امشب قرار بود که خانواده کوک بیان ، از جمله پسر داییش و دختر داییش

روی تخت نشسته بودم ، مهمون ها اومده بودن
ولی من هنوز نرفته بودم پایین
بلند شدم و رفتم جلوی آینه
یه نکاهی به خودم انداختم ، بلخره آماده بودم

از اتاقم اومدم بیرون ، وقتی اومدم بیرون همه نگاه هاشون روی من مونده بود
اولین دیدارمون بود
و فکرشم نمیکردن که کوک یه همچین دوست دختری داشته باشه

به سمت سالن رفتم و گفتم :

ات : سلام ، خیلی خوش اومدین
همگی : خیلی ممنون

سونی : اگر اشتباه نکن تو دوست دختر کوک هستی
کوک : بله مامان ایشون ات همونی هستن که بهتون گفتم

سونی : اوووو چه دختر خوشگلی هستین ، یه همچین دختر خوشگلی معلومه که دل کوک رو میبره
کوک : مامان ( چشم قره )

ات : خیلی ممنون
ات به سمت تمام اعضای خانواده ی کوک رفت و روبوسی و دست بوسی هم کرد
و نشست سرجاش یعنی کنار کوک

《 ویو وقت خواب 》

ویو ات : برای پوشیدن لباس خوابم به سمت اتاقم رفتم و لباس راحتیم رو پوشیدم برای اینکه کوک رو برای خواب صدا کنم به سمت سالن رفتم

که دیدم .......


نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak