تکپارتیدرخواستی

#تکپارتی-درخواستی
#شب-برفی

صدای نم نم برف و بارون که روی زمین میشینه
صدای خوردن برف به سمت پنجره ها
و تماشای انها

لذت بخش ترین کاری بود که ات میتونست انجام بده
ات با یه فنجان کاپوچینو و یه کتاب  روی مبل نشسته بود و داشت ذرات کوچیک برف رو روی شیشه و آسمان تماشا میکرد

نامجون به سمت سالن اومد و نشست کنار ات و گفت :

نامجون : چرا به یه جا زل زدی ؟
ات : دلم میخواد برم و برف بازی کنم
نامجون : نه نمیشه ، تو همین امروز سرما خوردی بری بیرون بدتر میشی

ات اخماش فرو رفت و و بعد از حرف های نامجون هیچ چیزی نگفت
ات نگاهش را از روی شیشه برداشت
و به کتاب خواندنش ادامه داد

《 ویو ۲۰ مین بعد 》
نامجون و ات در کنار هم نشسته بودند و داشتن کتاب میخوندن
که ناگهان ات گفت :

ات : نامجون
نامجون : بله
ات : میگم میشه یه همین یه بار رو بریم بازی کنیم ؟ خودتم میدونی که منتظر یه همچین چیزی بودم ، قول میدم لباس گرم بپوشم و بدتر مریض نشم

نامجون : اممممم.... باشه ولی باید قول بدی که لباس گرم بپوشی
ات : باشههه ( میپره بغل نامجون )

و در آن شب ات و نامجون به دیدار برف ها و بازی با آنها رفتند
و یک خاطره ی زیبایی از یک شب برفی ساختند....

《 پایان 》

نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
دیدگاه ها (۰)

#تکپارتی-درخواستی #فقط به خاطر - توگاهی وقت ها آنقدری از زند...

#چند پارتی-درخواستی#از اون شبگاهی وقتا ، وقتی چیزایی که به ت...

#ارباب-منpart: ۳۳ ( پارت آخر )دریا رو نگاه میکرد و یاد ات می...

#ارباب-منpart : ۳۲یوری : میگم ددی ، نظزت چیه امشبو باهم باشی...

پارت ۱۶۳

پارت ۵۳ویو شب شب عروسی جیمین با یه لباس مخصوص در قصر منتظر ا...

#رُز_زخمی_منPart. 62هواپیما در ارتفاع اوج قرار داشت و شهر زی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط