زندگی در سئول p5
زندگی در سئول p5
( حدود یه ساعت گذشته بود و همشون مست کرده بودن)
جیهوپ: دلم میخواد برم وسط قررر بدممم ( مست)
نامجون: وایی نه آبرومون میره
جیهوپ: یاااااا میخوام برقصم
جیمین: برو برقص منم همراهی میکنم
جین: بچها یه جوک بگم... میدونید اگه اقیانوسا رژیم بگیرن چی میشه
تهیونگ: چی میشه
جین: تف میشن دیگه یاع یاع یاع
( همه باهم میزنن زیر خنده)
جین : حالا یکی دیگه بگم... میدونید اگه یه گاو سرما بخوره چی میشه؟؟ به جای شیر بستنی میده یاع یاع یاع
شوگا: واییی خدا جین انقد منو نخندون
یونا: راس میگه نخندونمون دستشویی دارمممم
جیمین: خب برو
یونا: ممنون بابت فکر خوبت چرا به ذهن خودم نرسید جیمین تو یه دانشمندی ( پاشد رفت دستشویی)
جیمین: دیدید به من گفت دانشمند
نامجون: افرین بیشتر تلاشتو بکن
ات: واییییی خوابممم میااادد ( صندلی کوک و ات کنار هم بود واسه همین وقتی ات خواست بخوابه سرش افتاد رو شونه کوک)
کوک: چ..چی
شوگا: ات واقعا خوابیدی ؟ ( هیچ صدایی از ات نیومد)
جیهوپ: بچها واقعا خوابید
تهیونگ: ات پاشو چرا اونجا خوابیدی
کوک: بچها بزارید بخوابه کاریش نداشته باشین
جیمین: واووووو چه غیرتی ( شیطون نگاش کرد)
کوک: جیمین چی میگی بس کن
یونا: هااااا کوک با دوست من چیکار داری چرا رو شونه تو خوابش برده چی دادین به خوردشششش...واییی ات الان نجاتت میدم
جین: یونا از دستشویی اومدی چشمات باز شد
یونا: اره
جین: هعی
نامجون: ای بابا دیوونمممم کردین یه ذره پاشین کتاب بخونید
( و کل کلای این عزیزان مست همچنان ادامه دارد 😂 )
....
( حدود یه ساعت گذشته بود و همشون مست کرده بودن)
جیهوپ: دلم میخواد برم وسط قررر بدممم ( مست)
نامجون: وایی نه آبرومون میره
جیهوپ: یاااااا میخوام برقصم
جیمین: برو برقص منم همراهی میکنم
جین: بچها یه جوک بگم... میدونید اگه اقیانوسا رژیم بگیرن چی میشه
تهیونگ: چی میشه
جین: تف میشن دیگه یاع یاع یاع
( همه باهم میزنن زیر خنده)
جین : حالا یکی دیگه بگم... میدونید اگه یه گاو سرما بخوره چی میشه؟؟ به جای شیر بستنی میده یاع یاع یاع
شوگا: واییی خدا جین انقد منو نخندون
یونا: راس میگه نخندونمون دستشویی دارمممم
جیمین: خب برو
یونا: ممنون بابت فکر خوبت چرا به ذهن خودم نرسید جیمین تو یه دانشمندی ( پاشد رفت دستشویی)
جیمین: دیدید به من گفت دانشمند
نامجون: افرین بیشتر تلاشتو بکن
ات: واییییی خوابممم میااادد ( صندلی کوک و ات کنار هم بود واسه همین وقتی ات خواست بخوابه سرش افتاد رو شونه کوک)
کوک: چ..چی
شوگا: ات واقعا خوابیدی ؟ ( هیچ صدایی از ات نیومد)
جیهوپ: بچها واقعا خوابید
تهیونگ: ات پاشو چرا اونجا خوابیدی
کوک: بچها بزارید بخوابه کاریش نداشته باشین
جیمین: واووووو چه غیرتی ( شیطون نگاش کرد)
کوک: جیمین چی میگی بس کن
یونا: هااااا کوک با دوست من چیکار داری چرا رو شونه تو خوابش برده چی دادین به خوردشششش...واییی ات الان نجاتت میدم
جین: یونا از دستشویی اومدی چشمات باز شد
یونا: اره
جین: هعی
نامجون: ای بابا دیوونمممم کردین یه ذره پاشین کتاب بخونید
( و کل کلای این عزیزان مست همچنان ادامه دارد 😂 )
....
۳۲۱
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.