مرد دیوونه ی من

〔مَردِ دیوونه ی مَن!〕
#ᑭ𝖺𝗋𝗍_26
✽┄┅┄┅┄•🥂🌻

هه بی ناموس داشت واسه من ادای ادم خوبارو در میاورد..

عصبی غریدم∶ ١ میلیارد میدم بهت!

دهنشو بست
انگار این پول به مزاجش خوش اومده بود

_فقط بگین برای چه کاریه؟

نیشخند مرموزی زدم∶
فشارشو به حدی پایین میاره که چند ساعت میره تو کما
بعد که بیرون اومد فراموشی میاره... خاطرات چند سالو از ذهنشو پاک میکنه.

مردد بود قبول کنه یا نه
ولی پول وسوسش کرد و بعد چند ثانیه گفت باشه و اتاقو ترک کرد..

خیره به دیوار لبخند محوی روی لبم اومد ..

کم کم داشتم به دستش میاوردم!
دختری که مال من بود و آرسام دزدیدش!

وقتی اولین بار چشمم به چشمای پر جسورش افتاد دلم براش رفت

اون مال من بود
نمیزاشتم مال کسی باشه..


✽┄┅┄┅┄•🥂🌻 •┄┅┄┅┄✽
دیدگاه ها (۰)

〔مَردِ دیوونه ی مَن!〕#ᑭ𝖺𝗋𝗍_27✽┄┅┄┅┄•🥂🌻 •┄┅┄┅┄✽جداییشون خوب پ...

〔مَردِ دیوونه ی مَن!〕#ᑭ𝖺𝗋𝗍_28✽┄┅┄┅┄•🥂🌻 •┄┅┄┅┄✽_آرسام پسرم بل...

〔مَردِ دیوونه ی مَن!〕#ᑭ𝖺𝗋𝗍_25✽┄┅┄┅┄•🥂🌻 •┄┅┄┅┄✽#چند_ساعت_قبل#...

〔مَردِ دیوونه ی مَن!〕#ᑭ𝖺𝗋𝗍_24✽┄┅┄┅┄•🥂🌻 •┄┅┄┅┄✽#آرسامبغض سنگی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط