🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت100 #جلد_دوم
از جام بلند شدم و گفتم انگار تو عقلت قرار نیست سر جاش بیاد پس بهتره من زودتر برم نمیخوام آیلین نگرانم بشه دستمو گرفت و گفت
_اما من میترسم بهت که گفتم نمیتونم تنها بمونم .
دستشو پس زدم و با عصبانیت رو بهش گفتم اگه واقعاً ترسی داشتی به جای این وراجی ها می رفتی و یکیو پیدا میکردی که امشب باهات بمونه نه که بشینی پای از راه بدر کردن من دیگه نذاشتم حرفی بزنه از خونه بیرون زدم از خودم عصبی بودم که داشتم هوایی می شدم اما در واقع من تقصیری هم نداشتم چون قلبم هنوزم مثل گذشته برای اون عشق بزرگ بی قراری میکرد با این که منو تنها گذاشته بود و بهم خیانت کرده بود اما منه دیوانه هنوز وقتی میدیدمش یاد گذشته ها افتادم اما من به آیلین قول داده بودم که هیچ وقت بهش خیانت نکنم و ترکش نکنم من آیلین و دوست داشتم و نمی خواستم از دست بدم.
چون تنها کسی که منو واقعاً دوست داشت خود ایلین بود .
تمام مسیر برگشت به خونه توی سرم به این فکر می کردم که نکنه کیمیا راست میگفته و واقعاً میترسه اما این قدری بازی در آورده بود که به حرفاش اعتماد نکنم به خونه که رسیدم آیلین نگران به سمتم اومد و با ناراحتی پرسید
_کجا موندی مادرت هزار بار سراغ تو گرفته.
خم شدم و صورتشو بوسیدم و گفتم
معذرت می خوام پای کیمیا پیچ خورد و مجبور شدم کمی علاف بشم با استرس پرسید
_اتفاقی که برای بچه نیفتاده؟
سرمو تکون دادم و گفتم نه نگران نباش اتفاقی نیفتاد وقتی با آیلین به پذیرایی رسیدم نگاهی به اطراف کردم و پرسیدم مادرم کجاست به اتاق اشاره کرد و گفت
_توی اتاق گفت میخواد کمی بخوابه اما نخوابید و هر چند دقیقه یک بار سراغ تورو از من گرفت.
باشه ای گفتم و به سمت اتاق رفتم وقتی درو باز کردن مادرم با دیدن من لبخند زد و به کنارش اشاره کرد و گفت
_سلام بیا اینجا کنارم بشین به سمتش رفتم و کنارش نشستم و دستمو توی دستش گرفت و گفت _خوبی پسرم کجا موندی تو؟
این سوال و مشکوک پرسیده بود انگار که مثلاً میدونه من یه جای ناجوریم و از زنم پنهون می کنم بهش جواب دادم کارام یکم طول کشید داشتم به اونا می رسیدم شما خوبین تونستی استراحت کنی با ناراحتی جواب داد
_چه استراحتی؟
پدرت خیلی عصبانی بود موقع رفتن بهم گفت بیام اینجا و پیش شما بمونم حواسم به زنت باشه تا دروغ تحویلمون نده.
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خلاقانه #ایده #خلاقیت #فردوس_برین #هنر #عکس_نوشته #رمضان_کریم🌙🌹🍃 #عاشقانه #خاص #جذاب #FANDOGHI
#خان_زاده #پارت100 #جلد_دوم
از جام بلند شدم و گفتم انگار تو عقلت قرار نیست سر جاش بیاد پس بهتره من زودتر برم نمیخوام آیلین نگرانم بشه دستمو گرفت و گفت
_اما من میترسم بهت که گفتم نمیتونم تنها بمونم .
دستشو پس زدم و با عصبانیت رو بهش گفتم اگه واقعاً ترسی داشتی به جای این وراجی ها می رفتی و یکیو پیدا میکردی که امشب باهات بمونه نه که بشینی پای از راه بدر کردن من دیگه نذاشتم حرفی بزنه از خونه بیرون زدم از خودم عصبی بودم که داشتم هوایی می شدم اما در واقع من تقصیری هم نداشتم چون قلبم هنوزم مثل گذشته برای اون عشق بزرگ بی قراری میکرد با این که منو تنها گذاشته بود و بهم خیانت کرده بود اما منه دیوانه هنوز وقتی میدیدمش یاد گذشته ها افتادم اما من به آیلین قول داده بودم که هیچ وقت بهش خیانت نکنم و ترکش نکنم من آیلین و دوست داشتم و نمی خواستم از دست بدم.
چون تنها کسی که منو واقعاً دوست داشت خود ایلین بود .
تمام مسیر برگشت به خونه توی سرم به این فکر می کردم که نکنه کیمیا راست میگفته و واقعاً میترسه اما این قدری بازی در آورده بود که به حرفاش اعتماد نکنم به خونه که رسیدم آیلین نگران به سمتم اومد و با ناراحتی پرسید
_کجا موندی مادرت هزار بار سراغ تو گرفته.
خم شدم و صورتشو بوسیدم و گفتم
معذرت می خوام پای کیمیا پیچ خورد و مجبور شدم کمی علاف بشم با استرس پرسید
_اتفاقی که برای بچه نیفتاده؟
سرمو تکون دادم و گفتم نه نگران نباش اتفاقی نیفتاد وقتی با آیلین به پذیرایی رسیدم نگاهی به اطراف کردم و پرسیدم مادرم کجاست به اتاق اشاره کرد و گفت
_توی اتاق گفت میخواد کمی بخوابه اما نخوابید و هر چند دقیقه یک بار سراغ تورو از من گرفت.
باشه ای گفتم و به سمت اتاق رفتم وقتی درو باز کردن مادرم با دیدن من لبخند زد و به کنارش اشاره کرد و گفت
_سلام بیا اینجا کنارم بشین به سمتش رفتم و کنارش نشستم و دستمو توی دستش گرفت و گفت _خوبی پسرم کجا موندی تو؟
این سوال و مشکوک پرسیده بود انگار که مثلاً میدونه من یه جای ناجوریم و از زنم پنهون می کنم بهش جواب دادم کارام یکم طول کشید داشتم به اونا می رسیدم شما خوبین تونستی استراحت کنی با ناراحتی جواب داد
_چه استراحتی؟
پدرت خیلی عصبانی بود موقع رفتن بهم گفت بیام اینجا و پیش شما بمونم حواسم به زنت باشه تا دروغ تحویلمون نده.
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خلاقانه #ایده #خلاقیت #فردوس_برین #هنر #عکس_نوشته #رمضان_کریم🌙🌹🍃 #عاشقانه #خاص #جذاب #FANDOGHI
۵.۱k
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.