فیک زندگی با بنگتن

فیک زندگی با بنگتن
پارت ۶
صب زود با جین رفتیم دکتر و آزمایش دادم نزدیکای ظهر جوابش اومد جوابو گرفتیم و رفتیم پبش دکتر
دکتر:متاسفانه خاهرتون باید هرچ زودتر عمل شه
جین:چی(بغض)
دکتر:ببنید تومور پیشرفت کرده باید عمل کنه
جین:خب عملش کنید (گریه)
ات:آروم باش
دکتر:ببینید الکی ک نیست ریسکه احتمال مرگ داره احتمال کور شدن احتمال از دست دادن حافظه هست حتی احتمال ویلچر نشین شدنم هستا حالا تصمیم خدتون
ات: عمل میکنم ی نوبت بدین بهم
جین:آبجی(گریه)
دستشو گرفتم اشکاشو پاک کردم
ات:من چیزیم نمیشه از شر این تومورم خلاص میشم
دکتر:واسع دو روز دیگ خوبع
ات:بلع
با جین برگشتیم خونه جین حالش خیلی خوب نبود گچ پامو هم باز کردم با عصا راه میرفتم برا جین ی چیزی آماده کردم دوستاش کنارش بودن غذا رو بردم براش
ات:ورد واید هندسام مگ خدت نمیگی وقتی ناراحتی غذا بخوری کم میشه حالا اینو برات درست کردم بخور ناراحتی نداره عمل میکنم خوب میشم اینو دستم بگیر خسته شدم
نامجون:جین(آروم)
وی:راست میگ کاری ک نداره خوب میشه
جیمین:ات بیا بشین پات هنوز کامل خوب نشده
جیهوپ: دعا کن الان ناراحت نباش
شوگا: ات بیا بشین
رو صندلی نشستم ظرفو داد کوک ب جین داد
کوک: بخور آروم شی
جینو آروم کردیم و بچ ها رفتن
دیدگاه ها (۱۲)

فیک زندگی با ماکان پارت ۷سارا:امیرآقا و آقا یاشار اینم رهامت...

فیک زندگی با بنگتن پارت ۷روز عمل رسید وارد اتاق عمل شدم و بی...

فیک زندگی با ماکانپارت ۶وقتی بهوش اومدم تختم کنار تخت رهام ب...

فیک زندگی با بنگتن پارت ۵جین:بیدار شو دختر وقت دارو هاته ات...

نام فیک: عشق مخفیPart: 47ویو ات*جی. واقعا؟ات. علائمش رو دارم...

نام فیک: عشق مخفیPart: 36ویو جیمینات. باشهات. غذا خوردی؟جی. ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 46ویو ات*شب شد و مهمونا اومدن*رنگ رو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط