راهیه بهشت پارت 19 فصل 3 🪐🌙
راهیه بهشت پارت 19 فصل 3 🪐🌙
شیطان ویو
ا/ت : نمیخوای بهم بگی؟
نمیتونستم بهش بگم
شیطان : نه
ا/ت : .... باشه...اشکال نداره
شیطان : برو تو اتاقت
ا/ت : ......
شیطان : زود باش
پاشد رفت تو اتاق میخواستم برم بیرون برای همین گفتم بره تو اتاقش رفتم بیرون و درو قفل کردم
*فلش بک به شب*
ا/ت ویو
نشسته بودم منتظر بودم تا بیاد در خونه قفل بود دلم شور میزد نمیدونم چرا چم شده بود صدای در که اومد پاشدم بهش نگاه کردم اعصبی بود صورتش قرمز شده بود
ا/ت : سلام
جوابمو نداد
ا/ت : چیزی شده؟
شیطان : خفه شو( با داد )
این چشه
شیطان : گمشو برو نمیخوام ببینمت جلو چشمام نباش
بهش نگاه میکردم
شیطان : گفتم گمشو ( با داد )
ا/ت : نمیرم چرا هر موقع که گفتی باید برم هر وقتم که بگی باید بیام
شیطان : گفتم.. گمشو( بخش بخش )
ا/ت : منم گفتم نمیرم
با قدرتش بلندم کرد پرتم کرد محکم خوردم به دیوار فکر کنم تمام استخونای کمرم جابه جا شد
اومد جلوم وایساد
شیطان : خیلی پرو شدی اما من نمیزارم اینطوری پیش بره
اینو که گفت موهامو گرفت و کشوند تو اتاق
ا/ت : ولم کن مگه من چی...گفتم
شیطان : الان خودت خفه میشی بدون اینکه من بگم
بلندم کرد و انداختم رو تخت
....................
شیطان ویو
بهش نگاه کردم از حال رفته بود لباساشو تنش کردم لباس خودمو پوشیدم و رفتم بیرون در باز بود جیهوپ جلوی در بود
جیهوپ ویو
امشب باید کارو تموم میکردیم روبه سیمین وایسادم
سیمین : آماده ای؟
جیهوپ : آره
رفتیم جلوی خونش درو باز کردیم و رفتیم داخل تا ما رفتیم داخل اونم اومد بیرون در حال بستن زیپ شلوارش بود و عضو حجیم شدش خود نمایی میکرد با بهت بهش نگاه کردم نه اونی که فکر میکنم نیست نه من اشتباه میکنم
شیطان : جیهوپ؟ تو اینجا
نذاشتم حرفش تموم بشه
جیهوپ : توی عوضی چیکار کردی ا/ت کجاس
شیطان : چه ا/تی چی داری میگی
جیهوپ : منو گول نزن میدونم ا/ت اینجاس
شیطان : اشتباه میکنی اون اینجا نیست
سیمین : میدونیم اینجاس خودتو به اون راه نزن
شیطان : میتونید برید ببینید
خواستیم بریم جلو که با قدرتش بلندمون کرد
شیطان : اصلا فکر کنیم که باشه به شماها چه ؟
از قبل گردنبند ا/تو سیمین انداخته بود گردنش و الان قدرت ا/ت مال سیمینم هست پس حریفش میشیم قدرتشو خنثی کرد تعحبو تو چهرش میشد خوند
شیطان : چطوری
چشمش خورد به گردنبند سیمین
شیطان : اما
سیمین : دیگه تموم شد
هیپنوتیزش کرد خواست خنثی کنه ولی قدرتش نرسید افتاد زمین دوییدم سمت اتاق درو باز کردم خودش بود ا/ت بود رفتم سمتش رنگش پریده بود چشماش بسته بود چشمام پر شد
جیهوپ : ا/ت بلاخره پیدات کردم دیگه تموم شد
جواب نمیداد بیهوش بود بغلش کردم و رفتم سمت سالن
جیهوپ : سیمین بیا بریم
سیمین : تو ا/تو ببر من یه کار ناتموم دارم
جیهوپ : چه کاری
سیمین : جیهوپ برو زود باش
جیهوپ : اما
سیمین : برو( با داد )
مجبور شدم برم ، رفتم سمت عمارتم
..............
شیطان ویو
ا/ت : نمیخوای بهم بگی؟
نمیتونستم بهش بگم
شیطان : نه
ا/ت : .... باشه...اشکال نداره
شیطان : برو تو اتاقت
ا/ت : ......
شیطان : زود باش
پاشد رفت تو اتاق میخواستم برم بیرون برای همین گفتم بره تو اتاقش رفتم بیرون و درو قفل کردم
*فلش بک به شب*
ا/ت ویو
نشسته بودم منتظر بودم تا بیاد در خونه قفل بود دلم شور میزد نمیدونم چرا چم شده بود صدای در که اومد پاشدم بهش نگاه کردم اعصبی بود صورتش قرمز شده بود
ا/ت : سلام
جوابمو نداد
ا/ت : چیزی شده؟
شیطان : خفه شو( با داد )
این چشه
شیطان : گمشو برو نمیخوام ببینمت جلو چشمام نباش
بهش نگاه میکردم
شیطان : گفتم گمشو ( با داد )
ا/ت : نمیرم چرا هر موقع که گفتی باید برم هر وقتم که بگی باید بیام
شیطان : گفتم.. گمشو( بخش بخش )
ا/ت : منم گفتم نمیرم
با قدرتش بلندم کرد پرتم کرد محکم خوردم به دیوار فکر کنم تمام استخونای کمرم جابه جا شد
اومد جلوم وایساد
شیطان : خیلی پرو شدی اما من نمیزارم اینطوری پیش بره
اینو که گفت موهامو گرفت و کشوند تو اتاق
ا/ت : ولم کن مگه من چی...گفتم
شیطان : الان خودت خفه میشی بدون اینکه من بگم
بلندم کرد و انداختم رو تخت
....................
شیطان ویو
بهش نگاه کردم از حال رفته بود لباساشو تنش کردم لباس خودمو پوشیدم و رفتم بیرون در باز بود جیهوپ جلوی در بود
جیهوپ ویو
امشب باید کارو تموم میکردیم روبه سیمین وایسادم
سیمین : آماده ای؟
جیهوپ : آره
رفتیم جلوی خونش درو باز کردیم و رفتیم داخل تا ما رفتیم داخل اونم اومد بیرون در حال بستن زیپ شلوارش بود و عضو حجیم شدش خود نمایی میکرد با بهت بهش نگاه کردم نه اونی که فکر میکنم نیست نه من اشتباه میکنم
شیطان : جیهوپ؟ تو اینجا
نذاشتم حرفش تموم بشه
جیهوپ : توی عوضی چیکار کردی ا/ت کجاس
شیطان : چه ا/تی چی داری میگی
جیهوپ : منو گول نزن میدونم ا/ت اینجاس
شیطان : اشتباه میکنی اون اینجا نیست
سیمین : میدونیم اینجاس خودتو به اون راه نزن
شیطان : میتونید برید ببینید
خواستیم بریم جلو که با قدرتش بلندمون کرد
شیطان : اصلا فکر کنیم که باشه به شماها چه ؟
از قبل گردنبند ا/تو سیمین انداخته بود گردنش و الان قدرت ا/ت مال سیمینم هست پس حریفش میشیم قدرتشو خنثی کرد تعحبو تو چهرش میشد خوند
شیطان : چطوری
چشمش خورد به گردنبند سیمین
شیطان : اما
سیمین : دیگه تموم شد
هیپنوتیزش کرد خواست خنثی کنه ولی قدرتش نرسید افتاد زمین دوییدم سمت اتاق درو باز کردم خودش بود ا/ت بود رفتم سمتش رنگش پریده بود چشماش بسته بود چشمام پر شد
جیهوپ : ا/ت بلاخره پیدات کردم دیگه تموم شد
جواب نمیداد بیهوش بود بغلش کردم و رفتم سمت سالن
جیهوپ : سیمین بیا بریم
سیمین : تو ا/تو ببر من یه کار ناتموم دارم
جیهوپ : چه کاری
سیمین : جیهوپ برو زود باش
جیهوپ : اما
سیمین : برو( با داد )
مجبور شدم برم ، رفتم سمت عمارتم
..............
۷۶.۵k
۲۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.