بهشت من
بهشت من
پارت 45
الیا:
پرهام چرا انقدر عصبانی بود ؟
انیسا اومد بغلم
انیسا:حس خوبی داره ؟
الیا:خیلی
انیسا:یه چیزی بهت بگم
الیا:چیشده
انیسا:اولین باری که امدی خونمون فکر کردم دوست دختر دادشمی چون از اون موقعی که هانا مرد ما ندیدیم که با یه دختر بیاد
الیا:حتما خیلی دوسش داشته ؟
انیسا:اوهوم
یاد دامون افتادم که جونشم بهم میداد
پرهام امد تو اتاق
پرهام:الیا اگر تو شوهری نداشته باشی که نمیتونی این بچه رو به دنیا بیاری
الیا:اره باید یه کاری کنم
انیسا:چرا چند وقت موقتی با اقا پرهام ازدواج نمیکنی فقط بخاطر اینکه بچت به دنیا بیاد
چشمای پرهام داشت برق میزد
الیا:کی گفته من میخوام این بچه رو نگه دارم؟ چند روز نگهش میدارم دامون به گوه خوردن افتاد برمیگردم همین
پرهام:هرجور راحتی(با ناراحتی)
پرهام از اتاق رفت بیرون
گوشیمو ورداشت و به دریا زنگ زدم
دریا:الو قشنگم خوبی؟
الیا:سلام مرسی خودت خوبی
همچی رو بهش گفتم از وقتی دامون بهم خیانت کرد تا بارداریم
دریا:برگاممممم
الیا:دریا من برم خیلی کار دارم
دریا:باشه قربونت بشم مواظب خوت باش میبوسمت از دور خدافظ
از بیمارستان مرخص دم رفتیم خونه که خاله امد دم در
خاله:کجا بودین شما ها(باداد و عصبانیت)
انیسا:بیمارستان
الیا:انیساااا
انیسا:ببخشید از دهنم در امد
خاله:بیمارستان چرااااااا؟
همچی رو به خاله گفتم
خاله:از این به بعد باید مراقب خودت باشی
الیا:چشم...
پارت 45
الیا:
پرهام چرا انقدر عصبانی بود ؟
انیسا اومد بغلم
انیسا:حس خوبی داره ؟
الیا:خیلی
انیسا:یه چیزی بهت بگم
الیا:چیشده
انیسا:اولین باری که امدی خونمون فکر کردم دوست دختر دادشمی چون از اون موقعی که هانا مرد ما ندیدیم که با یه دختر بیاد
الیا:حتما خیلی دوسش داشته ؟
انیسا:اوهوم
یاد دامون افتادم که جونشم بهم میداد
پرهام امد تو اتاق
پرهام:الیا اگر تو شوهری نداشته باشی که نمیتونی این بچه رو به دنیا بیاری
الیا:اره باید یه کاری کنم
انیسا:چرا چند وقت موقتی با اقا پرهام ازدواج نمیکنی فقط بخاطر اینکه بچت به دنیا بیاد
چشمای پرهام داشت برق میزد
الیا:کی گفته من میخوام این بچه رو نگه دارم؟ چند روز نگهش میدارم دامون به گوه خوردن افتاد برمیگردم همین
پرهام:هرجور راحتی(با ناراحتی)
پرهام از اتاق رفت بیرون
گوشیمو ورداشت و به دریا زنگ زدم
دریا:الو قشنگم خوبی؟
الیا:سلام مرسی خودت خوبی
همچی رو بهش گفتم از وقتی دامون بهم خیانت کرد تا بارداریم
دریا:برگاممممم
الیا:دریا من برم خیلی کار دارم
دریا:باشه قربونت بشم مواظب خوت باش میبوسمت از دور خدافظ
از بیمارستان مرخص دم رفتیم خونه که خاله امد دم در
خاله:کجا بودین شما ها(باداد و عصبانیت)
انیسا:بیمارستان
الیا:انیساااا
انیسا:ببخشید از دهنم در امد
خاله:بیمارستان چرااااااا؟
همچی رو به خاله گفتم
خاله:از این به بعد باید مراقب خودت باشی
الیا:چشم...
۲.۴k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.