♧خونه ی جیمین♧
♧خونه ی جیمین♧
باصدای زنگ موبایل شوگا صحبتشون تموم شد
_ببخشید بچه ها
گوشی رو از جیبش دراورد و به طرف اتاق جیمین رفت
_ناراحت نباش جونگ کوک ! شوگا ازهمه ما باهوش تره...
کوکی سرش رو تکون داد و لبخندی به جیمین زد خیلی
خوشحال بود که دوستایی به این مهربونی داره
_هی بچه ها من باید برم
جیمین بااین حرف شوگا از جاش بلند شدوبا ناراحتی گفت
_کجا به این زودی....بعد اینهمه وقت اومدی خونه ام حاال
میخوای بری!
(شوگا)اگه بهم قهوه میدادی شاید میموندم
(جیمین)فکرکنم ادرس رو اشتباه اومدی کافه سر خیابونه !!
(شوگا)مرسی بیبی که ادرس درست رو دادی دفعه بعد میرم
سرخیابون قهوه امو میخورم بعد میام اینجا البته اگه بزاری بیام
تو
جیمین میخواست دوباره شروع کنه به حرف زدن که نامجون
اجازه نداد
_مسخره بازی بسه ! بگو چیشده که داری میری تا جیمین
مارو نکشته
(شوگا) هیچی بابا این تهیونگ خل دوباره زده به سرش. اقا
همه ی برده هایی روکه به زور براش پیداکرده بودم رو
فرستاده برن
وقتی توضیح دادن شوگا تموم شد از همه خداحافظی کرد ، از
خونه بیرون اومد، سوارماشینش شد وبه سمت عمارت
تهیونگ حرکت کرد.
بارسیدن به عمارت از ماشین پیاده شد و با عصبانیت داخل
عمارت شد و به سمت اتاق تهیونگ رفت ،بدون اجازه واردش
شد
_این چه کاریه میکنی تهیونگ
(تهیونگ)فکر میکنم اگه درمیزدی بهتر بود
_دارم باهات حرف میزنما ! این چه کاری بود کردی وفتی
خودت میدونی که به سختی همین چند نفر رو پیدا کرده بودم
(تهیونگ) من به جین قول دادم دیگه برده تواین خونه نیارم
_هه فکر کردی من خرم جین که االن کره
نیست به خاطر کارای شرکت رفته ژاپن
(تهیونگ)خوب باالخره که برمیگیرده
_دلیل اصلی رو بگو اصال حوصله ات رو ندارم
و محکم روی میز کوبید اما تهیونگ بدون حرف زدن از جاش
بلند شد و به سمت میز مشروب رفت
_دلیل اصلی....
تا نظر ندین ادامشو نمی فرستم😐🔪🩸🩸🔪🔪🔪
باصدای زنگ موبایل شوگا صحبتشون تموم شد
_ببخشید بچه ها
گوشی رو از جیبش دراورد و به طرف اتاق جیمین رفت
_ناراحت نباش جونگ کوک ! شوگا ازهمه ما باهوش تره...
کوکی سرش رو تکون داد و لبخندی به جیمین زد خیلی
خوشحال بود که دوستایی به این مهربونی داره
_هی بچه ها من باید برم
جیمین بااین حرف شوگا از جاش بلند شدوبا ناراحتی گفت
_کجا به این زودی....بعد اینهمه وقت اومدی خونه ام حاال
میخوای بری!
(شوگا)اگه بهم قهوه میدادی شاید میموندم
(جیمین)فکرکنم ادرس رو اشتباه اومدی کافه سر خیابونه !!
(شوگا)مرسی بیبی که ادرس درست رو دادی دفعه بعد میرم
سرخیابون قهوه امو میخورم بعد میام اینجا البته اگه بزاری بیام
تو
جیمین میخواست دوباره شروع کنه به حرف زدن که نامجون
اجازه نداد
_مسخره بازی بسه ! بگو چیشده که داری میری تا جیمین
مارو نکشته
(شوگا) هیچی بابا این تهیونگ خل دوباره زده به سرش. اقا
همه ی برده هایی روکه به زور براش پیداکرده بودم رو
فرستاده برن
وقتی توضیح دادن شوگا تموم شد از همه خداحافظی کرد ، از
خونه بیرون اومد، سوارماشینش شد وبه سمت عمارت
تهیونگ حرکت کرد.
بارسیدن به عمارت از ماشین پیاده شد و با عصبانیت داخل
عمارت شد و به سمت اتاق تهیونگ رفت ،بدون اجازه واردش
شد
_این چه کاریه میکنی تهیونگ
(تهیونگ)فکر میکنم اگه درمیزدی بهتر بود
_دارم باهات حرف میزنما ! این چه کاری بود کردی وفتی
خودت میدونی که به سختی همین چند نفر رو پیدا کرده بودم
(تهیونگ) من به جین قول دادم دیگه برده تواین خونه نیارم
_هه فکر کردی من خرم جین که االن کره
نیست به خاطر کارای شرکت رفته ژاپن
(تهیونگ)خوب باالخره که برمیگیرده
_دلیل اصلی رو بگو اصال حوصله ات رو ندارم
و محکم روی میز کوبید اما تهیونگ بدون حرف زدن از جاش
بلند شد و به سمت میز مشروب رفت
_دلیل اصلی....
تا نظر ندین ادامشو نمی فرستم😐🔪🩸🩸🔪🔪🔪
۱۵.۲k
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.