part 75
#part_75
#نازی
رها رو بردن تا دستگاه اکسیژن بهش وصل کنن
فریالم داشت تلفنی با شکیب حرف میزد
نگاهم به طاها افتاد که رو صندلی نشسته بود سرشو تو دستاش گرفته بود
از حرکاتش مشخص بود خیلی نگرانه
رفتم و کنارش نشستم
نازی-نگران نباش این حمله های عصبی عادیه البته خیلی دقت بود اینطور نمیشد نمیدونم چیشد که دوباره نفسش قطع شد ولی زود خوب میشه
طاها-چرا اینطور میشه ؟!
نازی-وقتایی که خیلی استرس داره یا عصبی میشه حمله عصبی بهش دست میده اما چون خیلی کم پیش میاد که اینطور شه اسپری همراه خوش نمیاره
طاها-میدونی چرا عصبی شده؟
نازی-نمیدونم فقط امروز مامانش بهم زنگ زد و گفت حالش خوب نیس یه کار کنم بیاد بیرون
فریال-طاها بهش گفتی؟
طاها سرشو به نشونه مثبت تکون داد
نازی-چی گفتی؟
فریال-خب راستش طاها عاشق رهاست
نازی-تو به رها گفتی که دوسش داری؟
طاها-اره
نازی-اون چی گفت؟
طاها-گفت هر چی که گفتمو فراموش میکنه
نازی-برگام واسم جای تعجبه هنو نفس میکشی
طاها-چرا؟
نازی-رها کلا عصبیه فکر کن بهش بگی دوست دارم بعد باهات کاری نداشته باشه
طاها-چقدر خشن
نازی-ببین تنها راهی که میتونی رها رو به سمت خودت بکشی اینه که کاری کنی حسودیش بشه و بهشم بی توجه باشی
فریال-این برای دخترای دیگه شاید به کار بیا اما رها فکر نکنم
نازی-چرا میاد رها وقتی که بهش توجه نکنی سعی میکنه بیاد جلو چشمت تا بتونی دوباره ببینیش و اینکه نسبت به دیگران حسودی نمیکنه اما برای طاها چرا
طاها-یعنی چی؟
نازی-ببین اون موقع که چیزی بینتون نبود تو تولد مامانش وقتی با نیلی میچرخیدی مثل چی میسوخت اگه متوجه شده باشی بعد اونم هر وقت نیلی تو رو میدید رها همش میچسبید بهت چون به نیلی حسودیش میشد
فریال-اخ اره اونروز که فامیلاشون اومد خونشون یادته چطور تو بغلت نشسته بود و سرشو گذاشته بود روشونت؟
#شکلات_تلخ
سلم سلم چطوریییییید ؟؟
یعنی شاتم نمیکنید زیاد شم ؟
#نازی
رها رو بردن تا دستگاه اکسیژن بهش وصل کنن
فریالم داشت تلفنی با شکیب حرف میزد
نگاهم به طاها افتاد که رو صندلی نشسته بود سرشو تو دستاش گرفته بود
از حرکاتش مشخص بود خیلی نگرانه
رفتم و کنارش نشستم
نازی-نگران نباش این حمله های عصبی عادیه البته خیلی دقت بود اینطور نمیشد نمیدونم چیشد که دوباره نفسش قطع شد ولی زود خوب میشه
طاها-چرا اینطور میشه ؟!
نازی-وقتایی که خیلی استرس داره یا عصبی میشه حمله عصبی بهش دست میده اما چون خیلی کم پیش میاد که اینطور شه اسپری همراه خوش نمیاره
طاها-میدونی چرا عصبی شده؟
نازی-نمیدونم فقط امروز مامانش بهم زنگ زد و گفت حالش خوب نیس یه کار کنم بیاد بیرون
فریال-طاها بهش گفتی؟
طاها سرشو به نشونه مثبت تکون داد
نازی-چی گفتی؟
فریال-خب راستش طاها عاشق رهاست
نازی-تو به رها گفتی که دوسش داری؟
طاها-اره
نازی-اون چی گفت؟
طاها-گفت هر چی که گفتمو فراموش میکنه
نازی-برگام واسم جای تعجبه هنو نفس میکشی
طاها-چرا؟
نازی-رها کلا عصبیه فکر کن بهش بگی دوست دارم بعد باهات کاری نداشته باشه
طاها-چقدر خشن
نازی-ببین تنها راهی که میتونی رها رو به سمت خودت بکشی اینه که کاری کنی حسودیش بشه و بهشم بی توجه باشی
فریال-این برای دخترای دیگه شاید به کار بیا اما رها فکر نکنم
نازی-چرا میاد رها وقتی که بهش توجه نکنی سعی میکنه بیاد جلو چشمت تا بتونی دوباره ببینیش و اینکه نسبت به دیگران حسودی نمیکنه اما برای طاها چرا
طاها-یعنی چی؟
نازی-ببین اون موقع که چیزی بینتون نبود تو تولد مامانش وقتی با نیلی میچرخیدی مثل چی میسوخت اگه متوجه شده باشی بعد اونم هر وقت نیلی تو رو میدید رها همش میچسبید بهت چون به نیلی حسودیش میشد
فریال-اخ اره اونروز که فامیلاشون اومد خونشون یادته چطور تو بغلت نشسته بود و سرشو گذاشته بود روشونت؟
#شکلات_تلخ
سلم سلم چطوریییییید ؟؟
یعنی شاتم نمیکنید زیاد شم ؟
۳۷.۲k
۰۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.