part 7۴
#part_7۴
#طاها
گیج شده بودم
میگفت رگمو نزدم ولی نمیگفت چرا تو بیمارستانه
طاها-رها مثل بچه آدم میگی چت شده یا نه؟
رها-گفتم رگمو نزد دیگه اصلا نمیخوام پیشم باشی برو
طاها-تا نگی نمیرم
رها-به درک انقدر بمون تا زیر پات علف سبز شه
دکتر-خانم رها اینجا چیکار میکنید؟ من به پرستارا گفتم براتون دستگاه اکسیژن بیارن
طاها-دستگاه اکسیژن؟
دکتر-بله دیگه چون مشکل تنفسی دارن ولی از اسپری استفاده نمیکنن برای اطمینان ....
طاها-یه لحظه ببخشید....رها تو مشکل تنفسی داری؟
رها-نههه
دکتر-ندارید؟
رها-چرا
طاها-پس داری؟
رها-نهه
دکتر-نداری؟
رها-اه بسه دیگه دارم اما اونقدر خطرناک نیست خفیفه
طاها-چرا به من نگفتی؟
رها-چون فکر میکردم خوب شدم
صداش کم کم داشت میرفت بالا و صورتش قرمز میشد این نشونه این بود عصبانی شده
طاها-الان چرا عصبانی میشی
رها-من اعصبانی نیستم
دکتر-خانم رها اگه عصبانی شید بازم مشکل تنفسی پیدا میکنید
رها-من اعصبانی نیستم
اینو با داد گفت
یهو به سرفه افتاد و صورتش کامل کبود شد
طاها-رها رها خوبی؟
دکتر-پرستار بیاید ایشونو ببرید
پرستارا اومدن و بردنش حتی اجازه ندادن باهاش برم
از استرس کم مونده بود قش کنم
رها جلو من داشت نفسش بند میومد
نکنه اتفاقی براش بیوفته
نکنه طوریش بشه
وای لعنتی
چرا اینطور شد
#شکلات_تلخ
#طاها
گیج شده بودم
میگفت رگمو نزدم ولی نمیگفت چرا تو بیمارستانه
طاها-رها مثل بچه آدم میگی چت شده یا نه؟
رها-گفتم رگمو نزد دیگه اصلا نمیخوام پیشم باشی برو
طاها-تا نگی نمیرم
رها-به درک انقدر بمون تا زیر پات علف سبز شه
دکتر-خانم رها اینجا چیکار میکنید؟ من به پرستارا گفتم براتون دستگاه اکسیژن بیارن
طاها-دستگاه اکسیژن؟
دکتر-بله دیگه چون مشکل تنفسی دارن ولی از اسپری استفاده نمیکنن برای اطمینان ....
طاها-یه لحظه ببخشید....رها تو مشکل تنفسی داری؟
رها-نههه
دکتر-ندارید؟
رها-چرا
طاها-پس داری؟
رها-نهه
دکتر-نداری؟
رها-اه بسه دیگه دارم اما اونقدر خطرناک نیست خفیفه
طاها-چرا به من نگفتی؟
رها-چون فکر میکردم خوب شدم
صداش کم کم داشت میرفت بالا و صورتش قرمز میشد این نشونه این بود عصبانی شده
طاها-الان چرا عصبانی میشی
رها-من اعصبانی نیستم
دکتر-خانم رها اگه عصبانی شید بازم مشکل تنفسی پیدا میکنید
رها-من اعصبانی نیستم
اینو با داد گفت
یهو به سرفه افتاد و صورتش کامل کبود شد
طاها-رها رها خوبی؟
دکتر-پرستار بیاید ایشونو ببرید
پرستارا اومدن و بردنش حتی اجازه ندادن باهاش برم
از استرس کم مونده بود قش کنم
رها جلو من داشت نفسش بند میومد
نکنه اتفاقی براش بیوفته
نکنه طوریش بشه
وای لعنتی
چرا اینطور شد
#شکلات_تلخ
۱۹.۵k
۰۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.