بیافقطرفیقباشیم

#بیا_فقط_رفیق_باشیم
#پارت_6

_خب راستش وقتی من و لینو هیونگ و لیکسی توی اتاق تمرین بودیم منیجر صدامون زد و گفت من و لیکسی باید بریم اتاق پی‌دی‌نیم
_ خب...
_ پی‌دی‌نیم با عصبانیت سرزنشمون‌ کرد و گفت حق نداریم از این به بعد باهم باشیم...
_ نگوو که شما هم قبول کردین؟!...
_ نه خب موضوع فقط این نیست...
_ پس چی؟
_ هیتر ها ریختن سر من و لیکسی و سرزنشمون میکنن، من میخوام.. میخوام فلیکس رو از خودم دور کنم تا فقط به من هیت بدن! دوس ندارم اتفاقی که چند سال پیش افتاد دوباره تکرار بشه!
( هیتر ها سر موضوع های الکی فلیکس رو اذیت کردن از اون به بعد دچار تیک عصبی شد)
_ هیونجینا تو خیلی مهربونی.. اما مطمئنی اول نمیخوای نظر لیکسی رو بپرسی؟
_ هیونگ خودتم میدونی اون مخالفت میکنه.. دوست ندارم دلش رو بکشنم و از یه طرف دیگه هم نمیخوام با باز کردن گوشیش با حرف های آزار دهنده‌ی هیترها رو به رو بشه!
_ اینکه مردم دلش رو بشکونن‌ براش راحت تره چون میدونه تورو داره اما اگه تورو از دست بده واقعا نابود میشه!
_ خب پس باید چیکار کنم هیونگ؟...


تمام مدت فلیکس پشت در اتاق بود و حرف های هیونجین رو شنید..
اشک از چشم های شیشه‌ایش جاری شده بود و روی کک و مک های صورتش سر می‌خورد و پایین می‌اومد، دستش رو جوی دهنش گذاشت تا کسی متوجه صدای هق هق گلوش نشه و سمت اتاقش رفت...

#straykids#BTS
#Felix #Han #IN #Sungmin #hyunjin #hyunlix #chungbin #chan #Lee‌know
دیدگاه ها (۳)

#پارت_7#بیا_فقط_رفیق_باشیم صبح روز بعد...روز اول موزیک شوی ج...

#پارت_8 #بیا_فقط_رفیق_باشیم!فلیکس بعد از رسیدن به خوابگاه با...

#بیا_فقط_رفیق_باشیم!#پارت_5 فلیکس آماده خوابیدن شده بود که د...

#بیا_فقط_رفیق_باشیم #پارت_4 _ چانگبین! ‌همه با تعجب بهش نگاه...

hyunjin

فرشته نجاتم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط