ღForced marriageღ
ღForced marriageღ
پارت۵
کوک:هوی تو...
خم شد رو صورتم و گفت...
کوک:میدونی من کیم که انقد زبون درازی میکنی؟...درضمن...من..از...عمم..متنفرم پس به یورمم نی..
کلمه به کلمه و جدی گفت..
یجی:میگم..تو..نمیخوای..بری...اون ور؟
کوک:کدوم ور
یجی:اون ور...اَه..فیلمتو ببینی
کوک:عا..راس میگی..(بلند شد و نشست سره جاش)
کوک:جوراب بی خاصیت بخاطر تو فیلمم تموم
یجی:😐
کوک:چته
یجی:میگم....یه سوال
کوک:....
یجی:هوی..هویج..باتو اما..
کوک:چته
یجی:الان به عمت فوش بدم...یا...ندم
کوک:ها؟
یجی:خوب من به عمت فوش دادم تو اول میخواستی قورتم بدی بعد گفتی از عمت متنفری الان میتونم فوشش بدم یا نه
کوک:نفس بگیر..ببینم تو ننه بابا داشتی اصن؟
یجی:معلومه که داشتم
کوک:ن...اگه داشتی ادب یادت میدادن..از سر خیابون اومدی؟
یجی:خیابونی خودتی و هف جد و ابادت پسره ی هویجج
کوکسرشو به نشونه تاسف تکون داد و رفت..پسره هویج..بلند شدم و دنبالش رفتم..تو اتاق دراز کشیده بود رو تخت..
یجی:هوی
کوک:...
نخیر مث اینکه باز شرو کرد ایششش..بزار برم یکم حرصش بدم هاها
رفتم بالا سرش و ...جیغغغ
تف تو این شانس تا اومدم اذیتش کنم یه پروانه اومد جلوم منم که از حشرات میترسیدم یه جیغ بلند زدم که کوک سه متر پرید هوا و هرچی فوش بود بارم کرد
کوک:مرگگگ باز چه مرگته تو نمیتونی عین ادم بتمرگی سره جات اخه کی تو رو زاییدههه
یه بار دیگه صدات دربیاد پرتت میکنم بیرون بگیر بتمرگ..درضمن..انگشتت به من نمیخوره
یجی:م..می...میگم....ا..او..اون پروانه هه
کوک:رو مخ بود مغز نداشت خرم که بود لکنتم که گرفت درس حرف بزن خو
یجی:میگم رو شونتو ببین
کوک نگا رو شونش کرد ک دوبرابر من داد زد و اومد پشتم بازوهام گرفت..
کوک:برو بندازش بیرون
یجی:به من چه ..من میترسم..چرا خودت نمیری
کوک:من چندشم میشه وگرنه نمیترسم پس گمشو بندازش بیرون
یجی:بیا سنگ کاغذ قیچی بازی کنیم بازنده میندازش بیرون
کوک:قبوله
یجی/کوک:سنگ،کاغذ،قیچی
کوک:یسس....همیشه اونی که پیشنهاد میده سنگ کاغذ قیچی بازی کنیم میباره..هاها حالا برو بندازش بیرون
(یجی قیچی اورد و کوک سنگ)
یجی:باشه ولی.... کوش؟
کوک:آه دختره خر اینقد تلف کردی خودش رفت بیرون..خواب منم پروندی
یجی:به من چه همیشه که به نفع تو نیست یه بارم زمان با من دس به یکی کرد
کوک و یجی دوتاشون نشستن رو تخت و بهم زل زدن که کوک...
پارت۵
کوک:هوی تو...
خم شد رو صورتم و گفت...
کوک:میدونی من کیم که انقد زبون درازی میکنی؟...درضمن...من..از...عمم..متنفرم پس به یورمم نی..
کلمه به کلمه و جدی گفت..
یجی:میگم..تو..نمیخوای..بری...اون ور؟
کوک:کدوم ور
یجی:اون ور...اَه..فیلمتو ببینی
کوک:عا..راس میگی..(بلند شد و نشست سره جاش)
کوک:جوراب بی خاصیت بخاطر تو فیلمم تموم
یجی:😐
کوک:چته
یجی:میگم....یه سوال
کوک:....
یجی:هوی..هویج..باتو اما..
کوک:چته
یجی:الان به عمت فوش بدم...یا...ندم
کوک:ها؟
یجی:خوب من به عمت فوش دادم تو اول میخواستی قورتم بدی بعد گفتی از عمت متنفری الان میتونم فوشش بدم یا نه
کوک:نفس بگیر..ببینم تو ننه بابا داشتی اصن؟
یجی:معلومه که داشتم
کوک:ن...اگه داشتی ادب یادت میدادن..از سر خیابون اومدی؟
یجی:خیابونی خودتی و هف جد و ابادت پسره ی هویجج
کوکسرشو به نشونه تاسف تکون داد و رفت..پسره هویج..بلند شدم و دنبالش رفتم..تو اتاق دراز کشیده بود رو تخت..
یجی:هوی
کوک:...
نخیر مث اینکه باز شرو کرد ایششش..بزار برم یکم حرصش بدم هاها
رفتم بالا سرش و ...جیغغغ
تف تو این شانس تا اومدم اذیتش کنم یه پروانه اومد جلوم منم که از حشرات میترسیدم یه جیغ بلند زدم که کوک سه متر پرید هوا و هرچی فوش بود بارم کرد
کوک:مرگگگ باز چه مرگته تو نمیتونی عین ادم بتمرگی سره جات اخه کی تو رو زاییدههه
یه بار دیگه صدات دربیاد پرتت میکنم بیرون بگیر بتمرگ..درضمن..انگشتت به من نمیخوره
یجی:م..می...میگم....ا..او..اون پروانه هه
کوک:رو مخ بود مغز نداشت خرم که بود لکنتم که گرفت درس حرف بزن خو
یجی:میگم رو شونتو ببین
کوک نگا رو شونش کرد ک دوبرابر من داد زد و اومد پشتم بازوهام گرفت..
کوک:برو بندازش بیرون
یجی:به من چه ..من میترسم..چرا خودت نمیری
کوک:من چندشم میشه وگرنه نمیترسم پس گمشو بندازش بیرون
یجی:بیا سنگ کاغذ قیچی بازی کنیم بازنده میندازش بیرون
کوک:قبوله
یجی/کوک:سنگ،کاغذ،قیچی
کوک:یسس....همیشه اونی که پیشنهاد میده سنگ کاغذ قیچی بازی کنیم میباره..هاها حالا برو بندازش بیرون
(یجی قیچی اورد و کوک سنگ)
یجی:باشه ولی.... کوش؟
کوک:آه دختره خر اینقد تلف کردی خودش رفت بیرون..خواب منم پروندی
یجی:به من چه همیشه که به نفع تو نیست یه بارم زمان با من دس به یکی کرد
کوک و یجی دوتاشون نشستن رو تخت و بهم زل زدن که کوک...
۴۴.۰k
۱۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.