love game"part¹⁶"
love game"part¹⁶"
"اعترافی غیر مستقیم"
"دو روز بعد"
'با حس گرما از خواب بیدار شد.وقتی برگشت با صورت غرق در خواب جونگکوک مواجه شد.چشمانش را روی کل صورت پسر چرخاند که بهطور غیر منتظره ای پسر چشمانش را باز کرد'
^صبح بخیر^:Clara
^صبح توهم بخیر^:Kook
^چرا اینجا خوابیدی؟؟^:Clara
^مشکلش چیه؟^:Kook
^مگه من مریض نیستم؟؟^:Clara
^مهم نیست....بعدشم...باید حالت بهتر شده باشه^:Kook
^خب....^:Clara
^من دارم میرم پایین.....توهم بیا^:Kook
^اوهوم^:Kook
'بعد از نیم ساعت دخترک پایین رفت....پسرک در حال چیدن سفره بود که سرش را بالا آوردو غرق شد......غرق در زیبایی کلارا......کلارا هماننده یک تکه الماس، زیباو درخشان بود.....حال که پسرک.....بعد از مدت ها....چهره شاداب کلارا را.....در لباسی از جنس حریر دیده بود......هوش از سرش پرید.....'
^فکر نمیکردم ازین کاراهم بلد باشی...............جونگ کوک؟؟؟^Clara
^.......^:Kook
^کوووک^:Clara
^واقعا مثل یه تیکه الماس،زیبایی^:Kook
^میدونی با این حرفات خجالتم میدی؟؟^:Clara
^عادت کن چون قراره زیاد بشنوی^:Kook
^.....^:Clara
^امروز باید برم سرکار.......راحت باش.....خونه خودته.....و....مراقب خودتم باش....خودتو اذیت نکن و استراحت کن^:Kook
^باشه....^:Clara
^خب دیگه من میرم^:Kook
^چیزی خوردی؟؟^:Clara
^آره^:Kook
^باشه.......کوک^:Clara
^؟؟؟^:Kook
^.....مراقب خودت باش^:Clara
'لبخندی بر روی لب پسر نشست.نزدیک دخترک شد و بوسه ای سطحی برروی لبهانش کاشت'
^هستم.......توهم مراقب باش.....خدافظ^:Kook
"اعترافی غیر مستقیم"
"دو روز بعد"
'با حس گرما از خواب بیدار شد.وقتی برگشت با صورت غرق در خواب جونگکوک مواجه شد.چشمانش را روی کل صورت پسر چرخاند که بهطور غیر منتظره ای پسر چشمانش را باز کرد'
^صبح بخیر^:Clara
^صبح توهم بخیر^:Kook
^چرا اینجا خوابیدی؟؟^:Clara
^مشکلش چیه؟^:Kook
^مگه من مریض نیستم؟؟^:Clara
^مهم نیست....بعدشم...باید حالت بهتر شده باشه^:Kook
^خب....^:Clara
^من دارم میرم پایین.....توهم بیا^:Kook
^اوهوم^:Kook
'بعد از نیم ساعت دخترک پایین رفت....پسرک در حال چیدن سفره بود که سرش را بالا آوردو غرق شد......غرق در زیبایی کلارا......کلارا هماننده یک تکه الماس، زیباو درخشان بود.....حال که پسرک.....بعد از مدت ها....چهره شاداب کلارا را.....در لباسی از جنس حریر دیده بود......هوش از سرش پرید.....'
^فکر نمیکردم ازین کاراهم بلد باشی...............جونگ کوک؟؟؟^Clara
^.......^:Kook
^کوووک^:Clara
^واقعا مثل یه تیکه الماس،زیبایی^:Kook
^میدونی با این حرفات خجالتم میدی؟؟^:Clara
^عادت کن چون قراره زیاد بشنوی^:Kook
^.....^:Clara
^امروز باید برم سرکار.......راحت باش.....خونه خودته.....و....مراقب خودتم باش....خودتو اذیت نکن و استراحت کن^:Kook
^باشه....^:Clara
^خب دیگه من میرم^:Kook
^چیزی خوردی؟؟^:Clara
^آره^:Kook
^باشه.......کوک^:Clara
^؟؟؟^:Kook
^.....مراقب خودت باش^:Clara
'لبخندی بر روی لب پسر نشست.نزدیک دخترک شد و بوسه ای سطحی برروی لبهانش کاشت'
^هستم.......توهم مراقب باش.....خدافظ^:Kook
۴۶۰
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.