نامخاندان جئون
نام:خاندان جئون
PART:33
دیگه چیزی نگفتیم و ادامه صبحونمون رو خوردیم
بعد از صبحونه:
نشسته بودیم رو مبل و تلویزیون نگاه میکردیم که بابا بزرگ گفت
ب.گ:بهتره برای عروسی امروز برین خرید کنید که تا سه روز دیگه تموم بشه
ب.ک:آره بهتره الان برین
ب.ت:آ.ت جونگ کوک برین خودتونو آماده کنید و برین خرید
ا.ت و جونگ کوک:چشم
م.ت:آ.ت هرچی خریدی بیا بهم نشون بده
م.ک:نه بهتره نشونمون نده تا توی روز عروسی ببینیمش اینجوری بنظرم بهتره
م.ت:باشه
جونگ کوک:ا.ت بریم آمده شیم که بریم
آ.ت:باشه
از پله ها بالا رفتیم و رفتم اتاقم یک لباس کرمی پوشیدم موهامم باز گذاشتم و یکم آرایش کردم کیفمو برداشتم و اومدم بیرون رفتم پایین جونگ کوک رو مبل نشسته بود
سر تا پا مشکی پوشیده بود بلند شد و از خونه اومدیم بیرون رفتیم به سمت ماشین و جونگ کوک درو برام باز کرد
جونگ کوک:بفرمایید بشینید
نشستم و درو بست خودشم اومد نشست و ماشینو روشن کرد و حرکت کرد
ا.ت: چرا یهو باهام مهربون شدی قبلا سایمو با تیر میزدی
جونگ کوک:
PART:33
دیگه چیزی نگفتیم و ادامه صبحونمون رو خوردیم
بعد از صبحونه:
نشسته بودیم رو مبل و تلویزیون نگاه میکردیم که بابا بزرگ گفت
ب.گ:بهتره برای عروسی امروز برین خرید کنید که تا سه روز دیگه تموم بشه
ب.ک:آره بهتره الان برین
ب.ت:آ.ت جونگ کوک برین خودتونو آماده کنید و برین خرید
ا.ت و جونگ کوک:چشم
م.ت:آ.ت هرچی خریدی بیا بهم نشون بده
م.ک:نه بهتره نشونمون نده تا توی روز عروسی ببینیمش اینجوری بنظرم بهتره
م.ت:باشه
جونگ کوک:ا.ت بریم آمده شیم که بریم
آ.ت:باشه
از پله ها بالا رفتیم و رفتم اتاقم یک لباس کرمی پوشیدم موهامم باز گذاشتم و یکم آرایش کردم کیفمو برداشتم و اومدم بیرون رفتم پایین جونگ کوک رو مبل نشسته بود
سر تا پا مشکی پوشیده بود بلند شد و از خونه اومدیم بیرون رفتیم به سمت ماشین و جونگ کوک درو برام باز کرد
جونگ کوک:بفرمایید بشینید
نشستم و درو بست خودشم اومد نشست و ماشینو روشن کرد و حرکت کرد
ا.ت: چرا یهو باهام مهربون شدی قبلا سایمو با تیر میزدی
جونگ کوک:
- ۶.۴k
- ۲۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط