نامخاندان جئون

نام:خاندان جئون

PART:32

از خجالت فقط میخواستم آب شم برم تو زمین

م.ک:آخی نگاشون کن چقدر عاشقانه

ب.ک:بسه دیگه دارن خجالت میکشن

ب.ت:شما هم پاشین بیاین برای صبحونه ما میریم

اونا از اتاق رفتن بیرون که جونگ کوک کنار گوشم گفت

جونگ کوک:وقتی خجالت می کشی و لُپات قرمز میشه خیلی کیوت میشی

ا.ت:هیی بسه ولم کن

دستاشو از دورم برداشتم پاشدم و روبه روش وایسادم

ا.ت:توهم برو اتاقت

جونگ کوک پاشد و از اتاق رفت بیرون منم یک لباس پوشیدم و رفتم پایین همه دور میز نشسته بودن و صندلی کنار جونگ کوک خالی بود رفتم اونجا نشستم داشتیم صبحونه میخوردیم که جونگ کوک گفت

جونگ کوک:بابا بزرگ حالا که اومدین من و ا.ت کی ازدواج کنیم؟

ب.گ:۳ روز دیگه چطوره؟

ا.ت:انقدر زود؟

جونگ کوک:من که موافقم

ب.ت:مثله اینکه جونگ کوک صبر نداره(خنده)

م.ت:آره

م.ک:ا.ت نظر خودت چیه؟

ا.ت:اگه شما مشکلی نداشته باشین و جونگ کوک هم دوست داشته باشه چرا که نه

م.ک:پس عالی شد
دیدگاه ها (۲)

نام:خاندان جئون PART:33دیگه چیزی نگفتیم و ادامه صبحونمون رو ...

نام:خاندان جئون PART:34جونگ کوک:وقتی فهمیدم که باید باهم ازد...

نام:خاندان جئون PART:31بابا بزرگ بلند شد و از پله ها رفت بال...

نام:خاندان جئون PART:30ب.ک:این همه راهو اومدی که فقط همینو ب...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

قلب یخیپارت ۱۲از زبان ا/ت:هم کنجکاو شده بودم هم ناراحت، نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط