(قسمت{11}پارت{7})
(قسمت{11}پارت{7})
_آره یک سال بیشتر نیس که آلفا شدم... بابا سرشو به نشونه ی آره بالا پایین کرد
+ خب تو با ماهتیسا رابطه داشتی؟!..... از خجالت سرم رو پایین کردم(اوخی بچم خجالت کشید🥺❤️)
_نه
+چرا؟! مگه تو اونو علامت گذاری نکردی آخه فرمون هات دورش بودن
_آره کردم ولی بابا اونو با دخترای دیگه مقایسه نکن اون یه فرشتس میدونی به من چی گفت؟! گفت تا وقتی پدر و مادر هامون خبردار نشدن هیچ رابطه یی نباید داشته باشیم
+آره اون واقعا مثل فرشتههاس کاره خوبی کرده ولی توهم خیلی بهش وابسته شدی ها در زم واقعا آلفای قویی هستی میدونی چرا؟! چون این همه وقت بهش گوش دادی اگه هر آلفای دیگه جای تو بود نمیتونست صبر کنه.... به بابا لبخند زدم
+ولی الان یه مشکلی هس
_چ مشکلی
+من شک دارم که شما بتونین بچه دار بشین (چه پدر آینده نگری 😂).... با تعجب به بابا نگاه کردم بعدش خندیدم
+چی شد؟!
_بابا جان شما الان به فکر بچه هستی؟! ماهتیسا هنوز خودش بچس.... بعدش بابام خندید
+خب دیگه الان مامانت میاد جیغ جیغ میکنه میگه چرا نزاشتی پسرم استراحت کنه برو بالا بخواب واسه شام هم میگم مهتاب بیاد بهتون خبر بده
_چشم فعلا من برم بخوابم..... بعدش رفتم بالا درهای اتاقم رو باز کردم آروم رفتم روی تخت دراز کشیدم ماهتیسا هم توی بغلم گرفتم
_آره یک سال بیشتر نیس که آلفا شدم... بابا سرشو به نشونه ی آره بالا پایین کرد
+ خب تو با ماهتیسا رابطه داشتی؟!..... از خجالت سرم رو پایین کردم(اوخی بچم خجالت کشید🥺❤️)
_نه
+چرا؟! مگه تو اونو علامت گذاری نکردی آخه فرمون هات دورش بودن
_آره کردم ولی بابا اونو با دخترای دیگه مقایسه نکن اون یه فرشتس میدونی به من چی گفت؟! گفت تا وقتی پدر و مادر هامون خبردار نشدن هیچ رابطه یی نباید داشته باشیم
+آره اون واقعا مثل فرشتههاس کاره خوبی کرده ولی توهم خیلی بهش وابسته شدی ها در زم واقعا آلفای قویی هستی میدونی چرا؟! چون این همه وقت بهش گوش دادی اگه هر آلفای دیگه جای تو بود نمیتونست صبر کنه.... به بابا لبخند زدم
+ولی الان یه مشکلی هس
_چ مشکلی
+من شک دارم که شما بتونین بچه دار بشین (چه پدر آینده نگری 😂).... با تعجب به بابا نگاه کردم بعدش خندیدم
+چی شد؟!
_بابا جان شما الان به فکر بچه هستی؟! ماهتیسا هنوز خودش بچس.... بعدش بابام خندید
+خب دیگه الان مامانت میاد جیغ جیغ میکنه میگه چرا نزاشتی پسرم استراحت کنه برو بالا بخواب واسه شام هم میگم مهتاب بیاد بهتون خبر بده
_چشم فعلا من برم بخوابم..... بعدش رفتم بالا درهای اتاقم رو باز کردم آروم رفتم روی تخت دراز کشیدم ماهتیسا هم توی بغلم گرفتم
۵.۴k
۱۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.