Revenge should be sweet
#Revenge_should_be_sweet
#پارت16
موکی
(غروب)
ناهه: داره غروب میشه باید بریم برات لباس بخریم
موکی : لباس چرا ؟من کلی لباس تو خونه دارم
ناهه : اونا قدیمیه دیونه شدی ؟ میدونی این قرار چقدر مهمه ؟ برای من مزه ی خوراکی میده
موکی : باشه بابا بریم(میخنده)
با ناهه رفتم سمت فروشگاه و یه لباس صورتی رنگ خریدم بعدش ناهه رفت خونه منم رفتم سمت شهر بازی
(گوشی موکی زنگ میخوره)
موکی: بله ؟
مین جو : کجاییی؟
موکی: دارم میام
مین جو : بگو کجایی الان میامم
موکی: باشه لوکیشن میفرستم
مین جو : الان میام
توی ایستگاه اتوبوس نشستم که یه مرد ناشناس بهم بوق زد
مرده : کجا میخوای بری ؟
موکی: منتظر کسی هستم شما میتونید برید
مرده : میرسونتمون
موکی: من منتظر کسی هستم
تا اینو گفتم مرده پیدا شد و اومد به سمتم
مرده : خودت میای یا میخوای خودم ببرمت توی ماشین
موکی : اقا من گفتم منتظر کسی هستم
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به مین جو که اون مرده دستمو کشید و گوشی از دستم افتاده
موکی : ولم کن
مرده : بدو بیا تو ماشین انقدر اذیت نکن منو
مین جو : موکی چیشده ؟(پشت خطه )
موکی : ولم کن
مین جو : الو ؟
مرده : زود باش بیا تو ماشین
مین جو
تلفنو قطع کردم و با سرعت پامو گذاشتم روی گاز و رفتم به لوکیشینی که موکی برام فرستاده دیدم اون مرده موکی رو بیهوش کرده و گذاشتش توی ماشین و یهو با ماشینش شرروع به حرکت کرد
#پارت16
موکی
(غروب)
ناهه: داره غروب میشه باید بریم برات لباس بخریم
موکی : لباس چرا ؟من کلی لباس تو خونه دارم
ناهه : اونا قدیمیه دیونه شدی ؟ میدونی این قرار چقدر مهمه ؟ برای من مزه ی خوراکی میده
موکی : باشه بابا بریم(میخنده)
با ناهه رفتم سمت فروشگاه و یه لباس صورتی رنگ خریدم بعدش ناهه رفت خونه منم رفتم سمت شهر بازی
(گوشی موکی زنگ میخوره)
موکی: بله ؟
مین جو : کجاییی؟
موکی: دارم میام
مین جو : بگو کجایی الان میامم
موکی: باشه لوکیشن میفرستم
مین جو : الان میام
توی ایستگاه اتوبوس نشستم که یه مرد ناشناس بهم بوق زد
مرده : کجا میخوای بری ؟
موکی: منتظر کسی هستم شما میتونید برید
مرده : میرسونتمون
موکی: من منتظر کسی هستم
تا اینو گفتم مرده پیدا شد و اومد به سمتم
مرده : خودت میای یا میخوای خودم ببرمت توی ماشین
موکی : اقا من گفتم منتظر کسی هستم
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به مین جو که اون مرده دستمو کشید و گوشی از دستم افتاده
موکی : ولم کن
مرده : بدو بیا تو ماشین انقدر اذیت نکن منو
مین جو : موکی چیشده ؟(پشت خطه )
موکی : ولم کن
مین جو : الو ؟
مرده : زود باش بیا تو ماشین
مین جو
تلفنو قطع کردم و با سرعت پامو گذاشتم روی گاز و رفتم به لوکیشینی که موکی برام فرستاده دیدم اون مرده موکی رو بیهوش کرده و گذاشتش توی ماشین و یهو با ماشینش شرروع به حرکت کرد
۱۸.۰k
۰۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.