ارباب خشن🥂
#ارباب خشن🥂
part¹⁰
دیدم ا.ت داره جیـ.غ میکشه و سریع ب سمتش رفتم ک دیدم ی سو.سک دیده و همینجوری بلند. بلند. بهش خندیدم واقعا دست خودم نبود... بهش گفتم: ا.ت دیوونه ای؟ قلبم اومد تو دهنم چخبرته
ا.ت: خب من از سو.سک میترسم
لیا: خب همه میترسیم ولی دلیل نمیشه ک انقدر داد بزنیم ک
ا.ت: باشه حالا ببخشید
لیا: اوکی،حالا ا.ت ی چیزی بت بگم بین خودمون میمونه؟
ا.ت: عام اره میمونه بگو بم
لیا: مطمئنی بگم..؟
ا.ت: چرا اینجوری میکنی؟؟ خب بگو دیگه
لیا: باشه ولی...
ا.ت: ولی چی؟؟؟
لیا: ا.ت برو کوک داره صدات میکنه... نری دعو.ا راه میندازه ها
ا.ت: باشه الان میرم ولی بعدش بهم بگو
لیا: باشه حالا تو برو
ا.ت: باشه لیا جونم
.....
ویو ا.ت: داشتم ب سمت کوک میرفتم چون صدام کر.ده بود ولی هی ب خودم میگفتم این لیا نکنه ی کلـ.کی توی کارش باشه؟ از لیا خیلی حس بدی میگیرم واقعا نمیدونم چرا... ب سمت کوک رسیدم ک دیدم کوک نشسته بغل ی گربه داره نازش میکنه... خندم گرفت چون ی زمانی منم گربه داشتم... رفتم بیشتر نزدیک کوک شدم و گفتم: کوک میگما گربه دوس داری؟
کوک: اره دوس دارم... صدات کردم بیای نظر بدی ک گربه بخریم؟ یا ن؟
ا.ت: یسسسس من عا..شق گربه هستمممن
کوک: باشه ولی ی شرط داره هااا
ا.ت: هر شرطی باشه قبول میکنم هرررر شرطیییی
کوک: هر شرطی دیگه؟!
ا.ت: اره دیگه گفتم هر شرطی
کوک: باشه بیا نزد...یک ترم
ا.ت: باشه بیا بگو دیگه...
کوک: با من از...دواج کنی... ن ک فقط ی دوس باشیم...
......
ویو ا.ت:
با گفتن این حرف کوک واقعا شوکه شدم چون من جوابم خیر هس من از کوک میترسم چ برسه بخوام باش ازدوا...ج کنم.. یهو دیدم لیا (خواهر کوک) داره کوک رو صدا میزنه میگه زود باش بیا مامان... ک یهو دیدم:.....
part¹⁰
دیدم ا.ت داره جیـ.غ میکشه و سریع ب سمتش رفتم ک دیدم ی سو.سک دیده و همینجوری بلند. بلند. بهش خندیدم واقعا دست خودم نبود... بهش گفتم: ا.ت دیوونه ای؟ قلبم اومد تو دهنم چخبرته
ا.ت: خب من از سو.سک میترسم
لیا: خب همه میترسیم ولی دلیل نمیشه ک انقدر داد بزنیم ک
ا.ت: باشه حالا ببخشید
لیا: اوکی،حالا ا.ت ی چیزی بت بگم بین خودمون میمونه؟
ا.ت: عام اره میمونه بگو بم
لیا: مطمئنی بگم..؟
ا.ت: چرا اینجوری میکنی؟؟ خب بگو دیگه
لیا: باشه ولی...
ا.ت: ولی چی؟؟؟
لیا: ا.ت برو کوک داره صدات میکنه... نری دعو.ا راه میندازه ها
ا.ت: باشه الان میرم ولی بعدش بهم بگو
لیا: باشه حالا تو برو
ا.ت: باشه لیا جونم
.....
ویو ا.ت: داشتم ب سمت کوک میرفتم چون صدام کر.ده بود ولی هی ب خودم میگفتم این لیا نکنه ی کلـ.کی توی کارش باشه؟ از لیا خیلی حس بدی میگیرم واقعا نمیدونم چرا... ب سمت کوک رسیدم ک دیدم کوک نشسته بغل ی گربه داره نازش میکنه... خندم گرفت چون ی زمانی منم گربه داشتم... رفتم بیشتر نزدیک کوک شدم و گفتم: کوک میگما گربه دوس داری؟
کوک: اره دوس دارم... صدات کردم بیای نظر بدی ک گربه بخریم؟ یا ن؟
ا.ت: یسسسس من عا..شق گربه هستمممن
کوک: باشه ولی ی شرط داره هااا
ا.ت: هر شرطی باشه قبول میکنم هرررر شرطیییی
کوک: هر شرطی دیگه؟!
ا.ت: اره دیگه گفتم هر شرطی
کوک: باشه بیا نزد...یک ترم
ا.ت: باشه بیا بگو دیگه...
کوک: با من از...دواج کنی... ن ک فقط ی دوس باشیم...
......
ویو ا.ت:
با گفتن این حرف کوک واقعا شوکه شدم چون من جوابم خیر هس من از کوک میترسم چ برسه بخوام باش ازدوا...ج کنم.. یهو دیدم لیا (خواهر کوک) داره کوک رو صدا میزنه میگه زود باش بیا مامان... ک یهو دیدم:.....
۲۰.۲k
۲۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.