☆ her eyes ☆
☆ her eyes ☆
Part 9
ویو فلیکس : اخیرا لینو از من خواسته که بیشتر پیش ا.ت باشم حتا تو شرکت اون کار کنم.
میرسم به خونه ی ا.ت.
ا.ت خونه ای که قبلا همشون باهم توش زندگی میکردن رو میفروشه و یک خونه تک نفره خوب توی بهترین و امن ترین قسمت سئول میخره.
الان اون تنها زندگی میکنه خونه ی منم خیلی بهش نزدیکه.
الان همه چیز روی رواله ولی حال روحیمون بهم ریختس.
جنی شبا خوب نمیخوابه.
ا.ت یکم افسرده شده.
هیونگ سرش خیلی شلوغه.
میرم به خونه ا.ت کلید میندازم و میرم داخل.
تا در رو میبندم و میام تو پذیرایی ا.ت محکم بغلم میکنه.
ا.ت : فلیکس پیشم بمون لطفا.
فلیکس : باشه باشه اروم باش من میمونم.
ا.ت : راستش من تونستم اطلاعاتی از قاتل دریافت کنم.
فلیکس : چییی ؟ چطوری ؟ توضیح بده ببینم.
ا.ت : اون از یه نفر دیگه دستور میگیره اون یارو که بهش دستور میده قاچاق مواد میکنه ادرسش همه چیزش رو گیر اوردم اون یه شرکت هم داره ولی شرکتش معتبره ولی خودش عوضیه اون نمیدونم چیکار داره با ما ولی پدرم یه پرونده ی قدیمی تو دفترش داره اسم شرکت اون توی پرونده بود من هرروز یه نفر داره برام عکسها پرونده ها و چیزای عجیب میفرسته که اسمی ندارن.
فلیکس : پدرت به کی بیشتر از همه اعتماد داشت ؟
ا.ت : به هانا اون همه چیز رو میدونست از پدرم چطور ؟
فلیکس : بیا بریم سراغ هانا مطمئن ام که کمکمون میکنه.
ا.ت : نه فلیکس من پیش اون خیانتکار نمیرم.
فلیکس : اون خیانتکار نبود اون شماها رو بزرگ کرده اون تو سختیا پیش پدرتون بوده اون همیشه پیشتون بوده اون دوستتون داره خیلی زیاد ولی تو اونو به خاطر یه اتفاق قدیمی دورش کردی از خودت دقیقا کاری رو کردی که قاتل میخواست.
ا.ت : درست میگی ما خیلی در حقش بدی کردیم شاید اصن اون قاتل دروغ گفته چرا ما به حرفش اعتماد کردیم راست میگی شاید همه ی اینا نقشه باشه.
فلیکس من چطور نفهمیدم.
فلیکس : بلند شو اماده شو میریم پیش هانا.
ا.ت : باشه باشه الان اماده میشم.
Part 9
ویو فلیکس : اخیرا لینو از من خواسته که بیشتر پیش ا.ت باشم حتا تو شرکت اون کار کنم.
میرسم به خونه ی ا.ت.
ا.ت خونه ای که قبلا همشون باهم توش زندگی میکردن رو میفروشه و یک خونه تک نفره خوب توی بهترین و امن ترین قسمت سئول میخره.
الان اون تنها زندگی میکنه خونه ی منم خیلی بهش نزدیکه.
الان همه چیز روی رواله ولی حال روحیمون بهم ریختس.
جنی شبا خوب نمیخوابه.
ا.ت یکم افسرده شده.
هیونگ سرش خیلی شلوغه.
میرم به خونه ا.ت کلید میندازم و میرم داخل.
تا در رو میبندم و میام تو پذیرایی ا.ت محکم بغلم میکنه.
ا.ت : فلیکس پیشم بمون لطفا.
فلیکس : باشه باشه اروم باش من میمونم.
ا.ت : راستش من تونستم اطلاعاتی از قاتل دریافت کنم.
فلیکس : چییی ؟ چطوری ؟ توضیح بده ببینم.
ا.ت : اون از یه نفر دیگه دستور میگیره اون یارو که بهش دستور میده قاچاق مواد میکنه ادرسش همه چیزش رو گیر اوردم اون یه شرکت هم داره ولی شرکتش معتبره ولی خودش عوضیه اون نمیدونم چیکار داره با ما ولی پدرم یه پرونده ی قدیمی تو دفترش داره اسم شرکت اون توی پرونده بود من هرروز یه نفر داره برام عکسها پرونده ها و چیزای عجیب میفرسته که اسمی ندارن.
فلیکس : پدرت به کی بیشتر از همه اعتماد داشت ؟
ا.ت : به هانا اون همه چیز رو میدونست از پدرم چطور ؟
فلیکس : بیا بریم سراغ هانا مطمئن ام که کمکمون میکنه.
ا.ت : نه فلیکس من پیش اون خیانتکار نمیرم.
فلیکس : اون خیانتکار نبود اون شماها رو بزرگ کرده اون تو سختیا پیش پدرتون بوده اون همیشه پیشتون بوده اون دوستتون داره خیلی زیاد ولی تو اونو به خاطر یه اتفاق قدیمی دورش کردی از خودت دقیقا کاری رو کردی که قاتل میخواست.
ا.ت : درست میگی ما خیلی در حقش بدی کردیم شاید اصن اون قاتل دروغ گفته چرا ما به حرفش اعتماد کردیم راست میگی شاید همه ی اینا نقشه باشه.
فلیکس من چطور نفهمیدم.
فلیکس : بلند شو اماده شو میریم پیش هانا.
ا.ت : باشه باشه الان اماده میشم.
۱.۹k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.