"چند پارتی"
"چند پارتی"
وقتی به اجبار ازدواج کردین و....⛄🎐پارت دوم:////
یانسو{با درد زیر دلم چشمام رو باز کردم که با جای خالیه جیهوپ مواجه شدم... آروم رو تخت نشستم که با دیدن مسکن و نامه ای که کنارش بود خم شدم نامه رو برداشتم«انیو امیدوارم حالت خوب باشه اگر درد داری مسکن کنار نامه رو بخور... اگه حالت خوب نبود لازم نیست بیای شرکت»لبخندی زدم و بعد از خوردن مسکن یه دوش آب گرم گرفتم و یه شورتک لی و بلوز سفید پوشیدن و به سمت شرکت رفتم...وقتی وارد شرکت شدم با لبخند جواب کارمند هارو میدادم که با دیدن جک که به سمتم میاد لبخندم محو شد.
جک{سلام عزیزم حالت چطوره؟
یانسو{آقای کیم چند بار تاحالا بهتون گفتم که به من نگید عزیزم... من با شما هیچ نسبتی ندارم و جوابم هم بهتون گفتم... دیگه هم مزاحمم نشید. بعد از زدن این حرف ها به سرعت به سمت اتاقم رفتم و شروع کردم به بررسی قرارداد ها.
*30 دقیقه بعد*
جیهوپ{پرونده هارو سرجاشون قرار دادم و به سمت اتاق یانسو رفتم... بعد از شنیدن«بفرمایید»رفتم تو اتاق و دیدم با کیوت ترین حالت ممکن داره قراردادها رو بررسی میکنه... لازم نبود امروز بیای، درد که نداری؟
یانسو{از سر جام بلند شدم و با خجالت نه ای زیر لب گفتم.
جیهوپ{دستم رو نوازش گونه رو گونش کشیدم و گفتم... میشه بیای تو اتاقم کار واجبی باهات دارم.
یانسو{چشمی گفتم و بعد از اینکه از اتاق خارج شد به سمت آشپزخونه رفتم تا آب بخورم که یهو......
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
وقتی به اجبار ازدواج کردین و....⛄🎐پارت دوم:////
یانسو{با درد زیر دلم چشمام رو باز کردم که با جای خالیه جیهوپ مواجه شدم... آروم رو تخت نشستم که با دیدن مسکن و نامه ای که کنارش بود خم شدم نامه رو برداشتم«انیو امیدوارم حالت خوب باشه اگر درد داری مسکن کنار نامه رو بخور... اگه حالت خوب نبود لازم نیست بیای شرکت»لبخندی زدم و بعد از خوردن مسکن یه دوش آب گرم گرفتم و یه شورتک لی و بلوز سفید پوشیدن و به سمت شرکت رفتم...وقتی وارد شرکت شدم با لبخند جواب کارمند هارو میدادم که با دیدن جک که به سمتم میاد لبخندم محو شد.
جک{سلام عزیزم حالت چطوره؟
یانسو{آقای کیم چند بار تاحالا بهتون گفتم که به من نگید عزیزم... من با شما هیچ نسبتی ندارم و جوابم هم بهتون گفتم... دیگه هم مزاحمم نشید. بعد از زدن این حرف ها به سرعت به سمت اتاقم رفتم و شروع کردم به بررسی قرارداد ها.
*30 دقیقه بعد*
جیهوپ{پرونده هارو سرجاشون قرار دادم و به سمت اتاق یانسو رفتم... بعد از شنیدن«بفرمایید»رفتم تو اتاق و دیدم با کیوت ترین حالت ممکن داره قراردادها رو بررسی میکنه... لازم نبود امروز بیای، درد که نداری؟
یانسو{از سر جام بلند شدم و با خجالت نه ای زیر لب گفتم.
جیهوپ{دستم رو نوازش گونه رو گونش کشیدم و گفتم... میشه بیای تو اتاقم کار واجبی باهات دارم.
یانسو{چشمی گفتم و بعد از اینکه از اتاق خارج شد به سمت آشپزخونه رفتم تا آب بخورم که یهو......
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
۳۹.۰k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.