"دوپارتی"
"دوپارتی"
وقتی عضو هشتم بودی و....🦢☁️پارت اخر:////
با دیدن بدن بیجونش رنگمون پرید... نامجون زودتر به خودش اومد و به سمتش رفت.
نامجون{باید ببریمش بیمارستان حالش خوب نیس... بقیه باشه ای گفتن و از در خارج شدن سریع پیراهن جیهو رو پوشیدم و رفتم تو ماشین.
*30 دقیقه بعد*
یونگی{کلافه به دیوار تکیه داده بودیم و منتظر دکتر بودیم... جیهو مثل خواهرمون بود و دلمون نمیخواست براش اتفاقی بیوفته... چند بار تاحالا سر تمرین ها بخاطر فشار زیاد بیهوش شده بود و دکتر گفته بود بدنش خیلی ضعیفه... با باز شدن در از فکر خارج شدم و به سمت دکتر رفتم... آقای دکتر حالش خوبه؟
دکتر{بله نگران نباشید حالشون خوبه فقط سرماخوردگی بدی خوردن.
جیمین{پس چرا بیهوش شد؟
دکتر{بخاطر سرما خوردگی بدنشون تحمل تحرک زیاد رو نداشت بخاطر همین بیهوش شد.
تهیونگ{کی مرخص میشه؟
دکتر{امروز رو باید تحت نظر باشن چون ممکنه حالشون بد بشه... فردا مرخص میشن
نامجون{میتونیم ببینیمش؟
دکتر{بله.
جونگ کوک{تشکری از دکتر کردیم و رفتیم تو اتاق که با صورت خوابالوی جیهو مواجه شدیم...بسه دیگه تنبل خانوم اینقد نخواب.
جیهو{با دیدن اعضا خوشحال رو تخت نشستم و لبخند کیوتی زدم... اوپا*صدای گرقته
جین{تو که سکتمون دادی دختر.
جیهو{ببخشید قول میدم بیشتر مراقب خودم باشم.
جیهوپ{خب حالا که میخوای دختر خوبی باشی فردا میریم شهربازی.
جیهو{واقعا؟ *با چشمای ایکلیلی
جیهوپ{کیوت... آره.
جیهو{حیح:))))
وقتی عضو هشتم بودی و....🦢☁️پارت اخر:////
با دیدن بدن بیجونش رنگمون پرید... نامجون زودتر به خودش اومد و به سمتش رفت.
نامجون{باید ببریمش بیمارستان حالش خوب نیس... بقیه باشه ای گفتن و از در خارج شدن سریع پیراهن جیهو رو پوشیدم و رفتم تو ماشین.
*30 دقیقه بعد*
یونگی{کلافه به دیوار تکیه داده بودیم و منتظر دکتر بودیم... جیهو مثل خواهرمون بود و دلمون نمیخواست براش اتفاقی بیوفته... چند بار تاحالا سر تمرین ها بخاطر فشار زیاد بیهوش شده بود و دکتر گفته بود بدنش خیلی ضعیفه... با باز شدن در از فکر خارج شدم و به سمت دکتر رفتم... آقای دکتر حالش خوبه؟
دکتر{بله نگران نباشید حالشون خوبه فقط سرماخوردگی بدی خوردن.
جیمین{پس چرا بیهوش شد؟
دکتر{بخاطر سرما خوردگی بدنشون تحمل تحرک زیاد رو نداشت بخاطر همین بیهوش شد.
تهیونگ{کی مرخص میشه؟
دکتر{امروز رو باید تحت نظر باشن چون ممکنه حالشون بد بشه... فردا مرخص میشن
نامجون{میتونیم ببینیمش؟
دکتر{بله.
جونگ کوک{تشکری از دکتر کردیم و رفتیم تو اتاق که با صورت خوابالوی جیهو مواجه شدیم...بسه دیگه تنبل خانوم اینقد نخواب.
جیهو{با دیدن اعضا خوشحال رو تخت نشستم و لبخند کیوتی زدم... اوپا*صدای گرقته
جین{تو که سکتمون دادی دختر.
جیهو{ببخشید قول میدم بیشتر مراقب خودم باشم.
جیهوپ{خب حالا که میخوای دختر خوبی باشی فردا میریم شهربازی.
جیهو{واقعا؟ *با چشمای ایکلیلی
جیهوپ{کیوت... آره.
جیهو{حیح:))))
۴۲.۰k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.