تک پارتی از کوک

تک پارتی از کوک
تو اتاق تمرین گروه چهار نفره ای مشغول تمرین رقص بودن چون هنوز بچه بودن زود بود واسه دبیو کردن لیا از همه اون دخترایه گروه کوچیکتر بود چیزی که این دختر رو سر زبونا انداخته بود برادرش بود یعنی جئون جونگ کوک کوک و لیا رابطشون شدیدن فان بامزه بود هر دو شیطون بودن کوک رو لیا حسابی غیرتی بود حالا امشب باهم قرار بود لایو بزارن یه لایو خیلی یهویی
کوک:لیا زود باش بیا میخوام لایو بزارم
لیا:حتما باید منم باشم
کوک:آره باید باشی چون میخوام آرمیا ببیننت
لیا بلاخره راضی شد تا تو لایو کوک باشه کوک میخواست اونو به آرمی ها نشون بده و بلاخره لایو رو برگزار کرد حالا تعداد ویوها لایو بالا میرفت لیا دختر خجالتی بود و نسبت به کوک تو لایو کم حرف میزد
کوک:من و لیا خیلی وقتا باهم دعوا میکنم
لیا:خیلیم از من کتک میخوره
کوک:نخیر دروغ نگو کتکات اصلا درد نداره
لیا:ولی واسه کوکی درد داره بگم منو میزنی؟
لیا قیافه مظلومی به خودش گرفته بود که با ریکشن آرمیا مواجه شد
(ولی کوکی اصلا دسته بزن نداره)
(چقدر رابطتون بامزست)
کوک:چرا یهو انقدر احساس راحتی کردی؟
لیا:از اولم راحت بودم
اون دوتا باهم بحث میکردن که کوک چشمش به یسری کامنت خورد که عصبیش کرد
(چه دختر خوشگلی نیازه یک بار باهاش باشم)
(قطعا اون یه ه.رزس کوک خیلی ازش بهتره)
(ببینم این دختر به ما پا میده؟)
کوک بخاطر کامنتا عصبی شده بود ولی جلو خودشو گرفته بود زبونشو تو لپش فرو برده بود لیا حالا با دوتا لیوان شیرموز پیش کوک نشسته بود
لیا:من و کوک همیشه سر شیرموز باهم دعوا داریم
دختر خنده ای کرد ولی با دیدن چهره کوک خندش محو شد
لیا:کوک چیزی شده؟
کوک نمی‌خواست لیا کامنت هارو بخونه چون خوب میدونست خواهرش چه دله نازکی داره پس اونو بغل کرد و یه دستشو دور شونش انداخت
کوک:نه کوچولو فکر کنم دیگه باید لایو رو ببندیم نظرت چیه؟
لیا:هرجور خودت بخوای داداشی جونم
هر دو بای بای کردن و لایو رو قطع کردن کوک نگاهی به خواهر کوچولوش انداخت با حرص گفت
کوک:پس که من میزنمت هان؟فرار کن وگرنه زنده نمی‌مونی
دختر جیغ زد و فرار کرد و کوک دنبالش دور اتاق دویید تا بگیرتش
پایان:

تک پارتی درخواستی بود
دیدگاه ها (۷)

#نوری‌در‌زندگی #p10سوفیا همه جارو نشون برادرش داد لیام:سختت ...

#pt11منتظر کوک وایساده بود که بلاخره از دستشویی بیرون اومد د...

#نوری‌در‌زندگی #p9جلو خونه مادرش پارک کرد کمی تاخیر داشت خون...

#نوری‌در‌زندگی #p8کوک رو تخت نشست و سوفیا هم جلوش وایستاده ب...

《مدرسه رویایی》

حس های ممنوعه🍷🥂۱۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط