وحشت زامبی

وحشت زامبی )
پارت ۵
لینو بدون هیچ معطلی در را باز کرد و سمته در با قدم های آرامی کنار دیوار و کم هم قدم برمیداشتن آروم آروم بی صدا میرفتن یو جی پاش خورد به بطری زیر پاش و لینو زود ایستاد حدود سه زامبی سمت ان صدا رفتن ولی لینو زود چرخید سمته یو جی و بطری را برداشت سمته دیگی پرت کرد و هر سه زامبی با دویدن سمته آن بطری رفتن و راه باز شد برایه آن ها لینو با اشاره دست اش به آن ها فهماند و سمته همان طور رفتن زود زود قدم برداشتن و سمته پله ها رفتن ناگهان زامبی جلو آن ها ظاهر شد و به دیوار نزدیک شدن زامبی هیچ چیزی را نمی‌دید و از کنار آن ها رد شد ..
لینو با اشاره دست اش فهماند که راه بیافتن زود سمته بالا رفتن لینو آروم سمته ات رفت و آروم لب هایش را نزدیک گوشه ات کرد
لینو : تو همین جا وایستا وقتی دستم رو تکون داد تو را پرت میکنی پایین باشه
ات سری تکون داد و لینو کنج طور را برداشت و آروم آروم سمته دیگی رفت و همان جوری رفت بلخره به مقصد خود رسید
و به ستون گره طناب را بست و سمته حیاط رفت آروم از کنار های زامبی ها رفت و از دیوار کوچیکی بالا رفت و سمته ماشین رفت شانس باهاش یار بود و هیچ زامبی کنار ماشین نبود زود مین وو را باز کرد و تو ماشین نشوند
لینو : ببین من میرم خانم معلم ترو بیارم باشه ... همین جا بمون نترس میام
مین وو : میدونم تو خانم معلم من لو میالی
لینو بدون هیچ واکنشی در ماشین را بست و آروم وارد سالن اصلی شد ات با دیدن لینو خوشحال بهش نگاه میکرد فکر می‌کرد لینو رهاش کرده بود ولی اینجوری نبود
سمته همان ستون ایستاد و طنابی که رها شده بود رو دوره دست راست اش پیچاند و با صدا بلند داد زد تا میتونست داد زد همه زامبی ها سمته لینو رفتن ات و یو جی از ترس اینکه لینو چیزش بشه زود گفتن
ات : نکن ...
لینو با همان صدا بلند گفت ... لینو : من باید داد بزنم نه تو
تک تک زامبی ها آن جا سمته لینو رفتن از بیرون جم شدن وارد سالن شدن یکی یکی سمت لینو رفتن
ولی کمی بهش نزدیک شدن لینو از رو طناب بالا رفت نه خیلی فقد از زامبی ها نمیتوانست بهش دست بزنن باز هم داد زد ... و همه زامبی ها جم شدن لینو دستی تکون داد و ات طناب کناری را کشید و طور رو زامبی ها افتادن لینو زود بالا رفت و سمته ات رفت
دیدگاه ها (۰)

ادامه پارت ۶لینو: بدو .... هر سه سمته پله ها رفتن و سمته در ...

( وحشت زامبی )پارت ۷کمی منتظر ماندن و سکوت کردن یکی یکی زامب...

(وحشت زامبی )پارت ۴: چی ... ببخشید نگاهش را به پایین دوخت و ...

( وحشت زامبی )پارت ۳لینو : دعا کن دردم نیاد وگرنه میکشمت ......

رمان عشق چیز خوبیه پارت ۸ وسایل رو چیدم که زنگ خونه خورد رفت...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۲۸ (。☬⁠。⁠)⁩چانم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط