همبازی من

🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇
🖤🖇همبازی من🖇🖤
🖤🖇پارت هفتم 🖇🖤

از ماشین پیاده شدیم و به سمت کافه رفتیم
هانا:هانول مثل آدم زر میزنی
_نه که تو زر نمیزنی
هانا:خدایا منو موش کن از دست این
با قیافه عجق وجق زل زدم و گردنم رو ماساژ دادم
وارد کافه شدیم و به سمت میز کافه رفتیم و نشستیم تا طرف بیاد و هانا شروع کرد به تعریف:بعد از اون اتفاقی که واست افتاد دیگه پیدات نکردیم انگار آب شدی رفتی زمین منم که می‌دونی با بدبختی پیدا کردم بعد از اون سعی میکردم دور از چشمت کار کنم و وقتی داشتم جارو میزدم با یکی دوست شدم که طراح لباس کار می‌کنه و منو برد تو کارگاهش و بهم یاد میداد منم که کم کم یاد گرفتم و خودم بوتیک زدم و شروع کردم به کار کردن و موفق هم شدم و تا الان پول در اوردم
_خیلی واست خوشحالم هانا که میبینم موفق شدی
هانا چشمکی بهم زد:تو رو هم می‌بینیم
_من هه من که اصلا نه چیزی بلدم نه خشتکی میتونم بدوزم پس بیخیال من چرا زنه نمیاد
هانا:نمیدونم وایسا زنگ بزنم
هانا درحالی که گوشی شو درآورد گفت:اااا گفته که امروز نمیتونه بیاد
با قیافه برزخی نگاش کردم
هانا:گوه خوردم اصلا خودم ماشین خودمو میدم بهت
_اوکی سوئیچ ماشینت رو بده و کف دستمو جلو بردم
هانا با ترس و لرز سوئیچ و داد دستم و من سوت زنان از کافه خارج شدم و پشت فرمون نشستم اخیش بلخره بعد چند ماه نشستم تو ماشین
هانا داشت درمورد فرمول ماشین می‌گفت و من بی توجه بهش استارت زدم و پامو رو گذاشتم رو گاز و همینجور رانندگی میکردم منو هانا از سرعت خیلی خوشمون میاد و کیف میکردیم خیلی
هانا دست زد و گفت: وری گوددددددد(خیلی عالی) دلم خواست کثافت
پوزخند زدم که با دیدن ماشین جیهوپ سریع موش شدم و سرعت ماشین رو به قدری آوردم پایین که هانا گفت:چته چرا سرعت ماشین رو کم کردی
_هانا اون ماشین رو میبینی این همون یارو بود که یه راست اومد ماچم کرد
هانا:برو جلو ببینمش
_نه
هانا یه جیغی زد:خفه برو جلو
منم کلاه هودیمو کشیدم رو سرم و جلو رفتم و رسیدم کنارش که هانا گفت:سلام آقا خوشگله
زیر لب:مرگ الهی نمیری هانا آقای خوشگله میخوای بهش بگو یه راست خشتکش رو در بیاره
جیهوپ:سلام خوبی
هانا: با احوال شما عاالللییی
جیهوپ:شما رو جایی دیدم
هانا:میبینی آشنا میشی
جیهوپ:آهان اوکی من میرم با اجازه خانوما
هانا با دست بای بای کرد که جیهوپ رفت و من یه راست گاز دادم و رفتم جلو در خونمون و به هانا گفتم: یه بار دیگه ببینمت اینجا زنده نیستی بای
و درو محکم بستم و به سمت اتاق رفتم
بلندگو رو آوردم و آهنگی که خیلی عاشقشم رو گذاشتم
آهنگ lm Faded
و در آخر چشمامو بستم و آروم خوابیدم تا فردا صبح
،🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇

چون امروز میخوام برم بیرون پارت رو زودتر میدم
دیدگاه ها (۰)

🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇همبازی من🖇🖤🖤🖇پارت هشتم🖇🖤صبح با بدن کوفتگی بلند شد...

🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇همبازی من🖇🖤🖤🖇پارت نهم🖇🖤ماهان:باشه حالا که اینجور...

🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇همبازی من🖇🖤🖤🖇پارت ششم🖇🖤لبشو گذاشته بود رو لبم و ...

🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇همبازی من🖇🖤🖤🖇پارت پنجم 🖇🖤چند تا نفس عمیق کشیدم و...

نفرین شیرین. پارت 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط