پارت۴۹
#پارت۴۹
من ازت متنفر نیستم
-مگه چشه؟
شوگا: آخه نوزاد چیه نشستی داری عکساشونو نگا میکنی؟ ﴿یاد مامانم افتادم وقتی میبینه دارم فیلم و عکسای بی تی اس و میبینم🗿💔﴾
-یااااا یونگیاااا دلت میاد؟؟؟
شوگا: آره اونم چجورم چمه دلم نیاد؟
-یا به این نازی
شوگا: از بچها متنفرم
-خفع شو هاا من عاشق نینیم میخام ده تا بچه بیارم
شوگا: میخای پرورشگاه بزنی احیانن؟
-آره
شوگا: خب اوکی برو خدت تنهایی بچه دار شو برو بدو
-من.. من که تنهایی نمیتونم
شوگا: خدایا اینو شفا بده بخدا ما نمیخایم بخندیم
فقط جون امام و پیغمبرا و پیامبرات اینو شفا بده
-شوگا من نینی میخام
شوگا: مگه شکلاته از جیبم دربیارم بهت بدم
دستمو حلقع کردم دور بازوش و کشیدم
-یا پاشو امشب دیگه باید حاملم کنی
شوگا: خطر ناک شدی..
-پاشو دیگه
شوگا: الان دیگه انگیزه برا پاره کردنت ندارم اون موقع چون مثل صگ میترسیدی برام بیحال بود ولی الان نچ نمیخام
پوکر زل زدم بهش
شوگا: ات من از بچها بدم میاد فق فقش یدونه اونم شاید از دستم در بره
-عمراااا من دهتا بچه میخام
شوگا: منو میسازمشون وس اک من نیام جنابعالی هیچ غلطی نمیتونی بخوری
محکم زدم تو کمرش که بچم هنگید
دستمو گرفتم جلو دهنم با لبخند نگام کرد
شوگا: عا بیب...
-گوه خوردم...
شوگا: عه جدی؟ یدفع حمله ور شد طرفم و خیمه زد روم..
باز کرمم شکوفا شد در خماری سر کنید
من ازت متنفر نیستم
-مگه چشه؟
شوگا: آخه نوزاد چیه نشستی داری عکساشونو نگا میکنی؟ ﴿یاد مامانم افتادم وقتی میبینه دارم فیلم و عکسای بی تی اس و میبینم🗿💔﴾
-یااااا یونگیاااا دلت میاد؟؟؟
شوگا: آره اونم چجورم چمه دلم نیاد؟
-یا به این نازی
شوگا: از بچها متنفرم
-خفع شو هاا من عاشق نینیم میخام ده تا بچه بیارم
شوگا: میخای پرورشگاه بزنی احیانن؟
-آره
شوگا: خب اوکی برو خدت تنهایی بچه دار شو برو بدو
-من.. من که تنهایی نمیتونم
شوگا: خدایا اینو شفا بده بخدا ما نمیخایم بخندیم
فقط جون امام و پیغمبرا و پیامبرات اینو شفا بده
-شوگا من نینی میخام
شوگا: مگه شکلاته از جیبم دربیارم بهت بدم
دستمو حلقع کردم دور بازوش و کشیدم
-یا پاشو امشب دیگه باید حاملم کنی
شوگا: خطر ناک شدی..
-پاشو دیگه
شوگا: الان دیگه انگیزه برا پاره کردنت ندارم اون موقع چون مثل صگ میترسیدی برام بیحال بود ولی الان نچ نمیخام
پوکر زل زدم بهش
شوگا: ات من از بچها بدم میاد فق فقش یدونه اونم شاید از دستم در بره
-عمراااا من دهتا بچه میخام
شوگا: منو میسازمشون وس اک من نیام جنابعالی هیچ غلطی نمیتونی بخوری
محکم زدم تو کمرش که بچم هنگید
دستمو گرفتم جلو دهنم با لبخند نگام کرد
شوگا: عا بیب...
-گوه خوردم...
شوگا: عه جدی؟ یدفع حمله ور شد طرفم و خیمه زد روم..
باز کرمم شکوفا شد در خماری سر کنید
۷.۱k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.