پارت ۵۱
پارت ۵۱
من ازت متنفر نیستم
سینی شربت رو جلوش گذاشتم که تشکری کرد و لیوان و برداشت و یه نفس داد بالا بعدم لیوان خالی رو گذاشت سر جاش
تهیونگ: مرسی.. خیلی چسبید
لبخندی زدم
-نوش جان.. بازم خاستی هست تعارف نکن
تهیونگ: نه مرسی کافیه
-خب نگفتی چرا امدی اینجا وقتی میدونستی شوگا خونه نیست
تهیونگ: خب حقیقتش من از تو خیلی خوشم امده!
اخمام رفت توهم
-حتما شوخیت گرفته دیگه؟ انگار یادت رفته من متهلم
تهیونگ: نه نه منظورم از نظر یه دوست بود وگرنه من کس دیگه ای مد نظرم هست
-جدی؟
تهیونگ: باور کن..
سری تکون دادم اوکی
لبخند زد
تهیونگ: خب میگفتم... اها ببین امممم شوگا مثل برادر من میمونه و ما باهن بزرک شدیم ولی خب مامان شوگا یعنی خالع جان از من اصلا خششون نمیاد
پوزخندی زدم
-ایشون کلا مشخص نی از کی خششون میاد
خنده ای کرد
تهیونگ: عااااا پس کار های گهر بارش رو به رخ شمام کشیده
-بله متاسفانه
سری تکون داد
تهیونگ: اره میدونم عادتشه ولی خب چ میشه کرد شخصیتش اینجوریه
-بله دیگه شخصیتش اینجوریه که اصلا مهم نیست قلب
کی جر میخورع یا میشکنه مهم حرف خدشه
بشکنی زد
تهیونگ: عااخ.. دیقا زدی تو خال
با غرور ابرویی انداختم بالا
-معلومه.. من همیشه میزنم تو خال
تهیونگ: اعتماد به نفس تو رو کاکتوس داشت سالی دو بار هلو میداد:/
من ازت متنفر نیستم
سینی شربت رو جلوش گذاشتم که تشکری کرد و لیوان و برداشت و یه نفس داد بالا بعدم لیوان خالی رو گذاشت سر جاش
تهیونگ: مرسی.. خیلی چسبید
لبخندی زدم
-نوش جان.. بازم خاستی هست تعارف نکن
تهیونگ: نه مرسی کافیه
-خب نگفتی چرا امدی اینجا وقتی میدونستی شوگا خونه نیست
تهیونگ: خب حقیقتش من از تو خیلی خوشم امده!
اخمام رفت توهم
-حتما شوخیت گرفته دیگه؟ انگار یادت رفته من متهلم
تهیونگ: نه نه منظورم از نظر یه دوست بود وگرنه من کس دیگه ای مد نظرم هست
-جدی؟
تهیونگ: باور کن..
سری تکون دادم اوکی
لبخند زد
تهیونگ: خب میگفتم... اها ببین امممم شوگا مثل برادر من میمونه و ما باهن بزرک شدیم ولی خب مامان شوگا یعنی خالع جان از من اصلا خششون نمیاد
پوزخندی زدم
-ایشون کلا مشخص نی از کی خششون میاد
خنده ای کرد
تهیونگ: عااااا پس کار های گهر بارش رو به رخ شمام کشیده
-بله متاسفانه
سری تکون داد
تهیونگ: اره میدونم عادتشه ولی خب چ میشه کرد شخصیتش اینجوریه
-بله دیگه شخصیتش اینجوریه که اصلا مهم نیست قلب
کی جر میخورع یا میشکنه مهم حرف خدشه
بشکنی زد
تهیونگ: عااخ.. دیقا زدی تو خال
با غرور ابرویی انداختم بالا
-معلومه.. من همیشه میزنم تو خال
تهیونگ: اعتماد به نفس تو رو کاکتوس داشت سالی دو بار هلو میداد:/
۱۰.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.