( عشق غیر منتظره )
p1
(حتما معرفی فیک رو بخونین )
ویو آیلین
سلام اسم من آیلینه ، اگه معرفی رو خونده باشین میدونید داستان من چیه ، راستش اینجا جاسوس های حرفه ایی زیادی داره و من در مقابل اونها هیچی نیستم ولی من مهارت های رزمی بلدم و من خیلی هم قوی هستم ، با این حال تاحالا جاسوسی نکردم و فقط تمرین کردم ، یکی از اون جاسوس ها تهیونگه ، من تهیونگ خیلی صمیمی هستیم راستش رو بخواین من دوسش دارم و م
امید وارم عشقم یه طرفه نباشه ، امروز دوباره رفتیم تمرین و دستم زخم شد
علامت آیلین _
علامت تهیونگ ×
×حالت خوبه
اومد و دسمت رو با چشم زخم بست
_ ممنون
×خواهش
و از اونجا رفتیم که تهیونگ گفت
×آیلین میگم میایی بریم کافه ؟
_ الان ؟
×آره
_ باش بریم
رفتم یه چیزی پوشیدم و باهم رفتیم بیرون
×خیلی جذاب شدی
_ ممنون
و یه قهوه سفارش دادیم و ته رفت دست شویی منم رفتم بالکن اونجا که دیدم ته اومد و از پشت بغلم کرد ،
_ چیکار میکنی ؟
×ببین آیلین، من میخوام یه چیزی بهت بگم ، من دوست دارم و خیلی وقته این حس رو بهت دارم
و برگشتم و باهاش چشم تو چشم شدیم ، با وجود ماه کامل چشمای آبیش برق میزد، جذابیتش بیش از حد بود ، و اومد نزدیکم و منو ۵ دقیقه بوسید
و بهم یه لبخند زد
×این یعنی آره؟
_ آره
×دوست دخترم میشی ؟
_ باش
دستم و گرفت و برگشتیم وایل ،
که پدر خوانده ( همون جی هوپ ) صدام زد
جی هوپ : دخترم ، من تورو ۱۶ سال آموزش دادم و الان تو آماده هستی ، هیچ کس تا حالا جرعت نداشته اینکار رو کنه
_ چه کاری باید انجام بدم
جی هوپ : باید بری و از عمارت جئون جاسوسی کنی
_ چییییییییییییییییی؟؟؟؟؟ من نمی تونم ، هیچ کس تاحالا جرعت نداشته اینکار رو کنه
جی هوپ : به خودت ایمان داشته باش ، مطمئنم میتونی ، فردا وسایلت رو جمع کن و برو ، باید خودت رو خدمت کار جا بزنی
_ چشم پدر خوانده
و بغلش کردم و رفتم وسایل رو جمع کردم و خوابیدم
صبح با کوله پشتی رفتم پیش پدر خوانده
جی هوپ : همه گوش کنید ، دختر خوانده ی من امروز میخواد به عمارت جئون بره و از اونجا جاسوسی کنه و اون رو شکست بده ،
همه تشویقم کردن ،من پدر خوانده رو بغل کردم و خدافظی کردم و بعد من رفتم که راهی اونجا شم که ته اومد پیشم
×دلم برات تنگ میشه ، بیا این لباس خدمت کاری اونجاست ، امشب جئون خونه نیست و امنیت اونجا کمه ، میتونی راحت نفوذ کنی ،
_ ممنون
بغلش کردم و راهی عمارت جئون شدم
جئون جونگ کوک ، خودم میکشمت !
۵ لایک ۹ کامنت
(حتما معرفی فیک رو بخونین )
ویو آیلین
سلام اسم من آیلینه ، اگه معرفی رو خونده باشین میدونید داستان من چیه ، راستش اینجا جاسوس های حرفه ایی زیادی داره و من در مقابل اونها هیچی نیستم ولی من مهارت های رزمی بلدم و من خیلی هم قوی هستم ، با این حال تاحالا جاسوسی نکردم و فقط تمرین کردم ، یکی از اون جاسوس ها تهیونگه ، من تهیونگ خیلی صمیمی هستیم راستش رو بخواین من دوسش دارم و م
امید وارم عشقم یه طرفه نباشه ، امروز دوباره رفتیم تمرین و دستم زخم شد
علامت آیلین _
علامت تهیونگ ×
×حالت خوبه
اومد و دسمت رو با چشم زخم بست
_ ممنون
×خواهش
و از اونجا رفتیم که تهیونگ گفت
×آیلین میگم میایی بریم کافه ؟
_ الان ؟
×آره
_ باش بریم
رفتم یه چیزی پوشیدم و باهم رفتیم بیرون
×خیلی جذاب شدی
_ ممنون
و یه قهوه سفارش دادیم و ته رفت دست شویی منم رفتم بالکن اونجا که دیدم ته اومد و از پشت بغلم کرد ،
_ چیکار میکنی ؟
×ببین آیلین، من میخوام یه چیزی بهت بگم ، من دوست دارم و خیلی وقته این حس رو بهت دارم
و برگشتم و باهاش چشم تو چشم شدیم ، با وجود ماه کامل چشمای آبیش برق میزد، جذابیتش بیش از حد بود ، و اومد نزدیکم و منو ۵ دقیقه بوسید
و بهم یه لبخند زد
×این یعنی آره؟
_ آره
×دوست دخترم میشی ؟
_ باش
دستم و گرفت و برگشتیم وایل ،
که پدر خوانده ( همون جی هوپ ) صدام زد
جی هوپ : دخترم ، من تورو ۱۶ سال آموزش دادم و الان تو آماده هستی ، هیچ کس تا حالا جرعت نداشته اینکار رو کنه
_ چه کاری باید انجام بدم
جی هوپ : باید بری و از عمارت جئون جاسوسی کنی
_ چییییییییییییییییی؟؟؟؟؟ من نمی تونم ، هیچ کس تاحالا جرعت نداشته اینکار رو کنه
جی هوپ : به خودت ایمان داشته باش ، مطمئنم میتونی ، فردا وسایلت رو جمع کن و برو ، باید خودت رو خدمت کار جا بزنی
_ چشم پدر خوانده
و بغلش کردم و رفتم وسایل رو جمع کردم و خوابیدم
صبح با کوله پشتی رفتم پیش پدر خوانده
جی هوپ : همه گوش کنید ، دختر خوانده ی من امروز میخواد به عمارت جئون بره و از اونجا جاسوسی کنه و اون رو شکست بده ،
همه تشویقم کردن ،من پدر خوانده رو بغل کردم و خدافظی کردم و بعد من رفتم که راهی اونجا شم که ته اومد پیشم
×دلم برات تنگ میشه ، بیا این لباس خدمت کاری اونجاست ، امشب جئون خونه نیست و امنیت اونجا کمه ، میتونی راحت نفوذ کنی ،
_ ممنون
بغلش کردم و راهی عمارت جئون شدم
جئون جونگ کوک ، خودم میکشمت !
۵ لایک ۹ کامنت
۱۲.۸k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.