پارت
𝖒𝖆𝖋𝖎𝖆 𝖒𝖆𝖘𝖐..پارت 5
.
.
برای آخرین بار به برگه نگاه کرد
معما اول توی اولین قتل:پرنده..
توی قتل دوم ؟!
معمای بعدی قتل سوم: آبی..
ولی..
چرا
چرا قاتل توی قتل دوم معمایی نذاشت ؟!
چرا..
نکنه-
با صدای جیر جیر در به روبه روش نگاه کرد
£ آه.. یوری اینجایی
" جنیس..
£ همچا رو دنبالت گشتم ساعت تقربیا 1 شبه همه رفتن ریسم هم داشت آماده میشد بره...
دختر درحالی جلیقه محافظ رو از تنش خارج کرد به طرف یوری حرکت کرد
£ اوه..برگه من دست تو چی کار میکنه ؟!
" اینا رو تو نوشتی!!
£ آره.
با فکری که به ذهنش خطور کرد از روی صندلی چرمی بلند شد.
" جنیس بیا اینجا
دست دختر رو گرفت و به طرف میز هدایتش کرد
و دوباره نگاهش رو روی برگه خیره کرد..
" این برگه رو ببین ، اینو تو نوشتی درسته
به نظرت قاتل چرا این کار روکرده؟
£ منظورت چیه؟
" خب ببین تو قتل اول اولین معما
تو قتل دوم هیچ اثری از خودش نذاشت
ولی تو قتل سوم دومین معما رو پیدا کردیم
£ اوم ..درسته
ولی یوری! من به یه چیزی مشکوکم..
" به چی!؟
جنیس نگاه دقیق تری به برگه انداخت.
قتل اول توی شمال
قتل دوم تو غرب
و قتل سوم توی شرق..
یوری نگاهی به جنیس کرد.
" یعنی میگی جهت های جغرافیایی مکان های هدف قاتله؟
£ راستش..نه
این فقط یه احتماله.. ولی هیچ وقت یه قاتل شرایط به دام افتادن خودش رو فراهم نمیکنه.
" حق با توعه..
دختر سرش رو پایین انداخت.
این کار کی میتونست باشه
اون قاتل..قطعا یه نابغه است !
£ یوری..
با جنیس نگاهی به یوری انداخت.
دودل بود. یعنی میتونست این رو بگه!؟
یعنی یوری باورش میکرد؟..
میترسید اگه اون چع که تو ذهنش میگذره رو بگه..
" اونی!چیزی شده؟
£ ها! نه نه..
" ولی صدام زدی..
دختر نزدیک جنیس شد و ادامه کلامش رو گفت
" میدونم چیزی میخوای بگی ،پس بگو اونی..
جنیس نفسش رو بیرون داد و کلمه ای که مدتها ذهنش دو درگیر کرد به زبون اورد
£ مافیا..
...
ادامه دارد
#نقاب_مافیا
.
.
برای آخرین بار به برگه نگاه کرد
معما اول توی اولین قتل:پرنده..
توی قتل دوم ؟!
معمای بعدی قتل سوم: آبی..
ولی..
چرا
چرا قاتل توی قتل دوم معمایی نذاشت ؟!
چرا..
نکنه-
با صدای جیر جیر در به روبه روش نگاه کرد
£ آه.. یوری اینجایی
" جنیس..
£ همچا رو دنبالت گشتم ساعت تقربیا 1 شبه همه رفتن ریسم هم داشت آماده میشد بره...
دختر درحالی جلیقه محافظ رو از تنش خارج کرد به طرف یوری حرکت کرد
£ اوه..برگه من دست تو چی کار میکنه ؟!
" اینا رو تو نوشتی!!
£ آره.
با فکری که به ذهنش خطور کرد از روی صندلی چرمی بلند شد.
" جنیس بیا اینجا
دست دختر رو گرفت و به طرف میز هدایتش کرد
و دوباره نگاهش رو روی برگه خیره کرد..
" این برگه رو ببین ، اینو تو نوشتی درسته
به نظرت قاتل چرا این کار روکرده؟
£ منظورت چیه؟
" خب ببین تو قتل اول اولین معما
تو قتل دوم هیچ اثری از خودش نذاشت
ولی تو قتل سوم دومین معما رو پیدا کردیم
£ اوم ..درسته
ولی یوری! من به یه چیزی مشکوکم..
" به چی!؟
جنیس نگاه دقیق تری به برگه انداخت.
قتل اول توی شمال
قتل دوم تو غرب
و قتل سوم توی شرق..
یوری نگاهی به جنیس کرد.
" یعنی میگی جهت های جغرافیایی مکان های هدف قاتله؟
£ راستش..نه
این فقط یه احتماله.. ولی هیچ وقت یه قاتل شرایط به دام افتادن خودش رو فراهم نمیکنه.
" حق با توعه..
دختر سرش رو پایین انداخت.
این کار کی میتونست باشه
اون قاتل..قطعا یه نابغه است !
£ یوری..
با جنیس نگاهی به یوری انداخت.
دودل بود. یعنی میتونست این رو بگه!؟
یعنی یوری باورش میکرد؟..
میترسید اگه اون چع که تو ذهنش میگذره رو بگه..
" اونی!چیزی شده؟
£ ها! نه نه..
" ولی صدام زدی..
دختر نزدیک جنیس شد و ادامه کلامش رو گفت
" میدونم چیزی میخوای بگی ،پس بگو اونی..
جنیس نفسش رو بیرون داد و کلمه ای که مدتها ذهنش دو درگیر کرد به زبون اورد
£ مافیا..
...
ادامه دارد
#نقاب_مافیا
- ۴.۵k
- ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط