پارت چهل و سه
#پارت_چهل_و_سه
طاها: اخه من میخام
رها: طاها اذیت نکن دیگه
طاها: ولی من کار خودمو میکنم
رها: مثلا میخای چیکار کنی
طاها: امممم مثلا بزنمت، دعوات کنم، مزاحم شیم، یا حرف بزنیم
رها: طاها داشت میگفت یا مثلا...نه از بغل طاها درمیومدم که یهو طاها لباشو گذاشت رو لبام و میمکید منم کاریش نداشتم که لباشو از روی لبام برداشت و گفت
طاها: این کارم میتونم بکنم
رها: طاها برو کنار
طاها: نچ
رها: دوباره داشت لبامو میبوسید که سرشو اورد بالا و گفت
طاها: چرا همراهی نمیکنی خانوم کوچولو
رها: طاها ولم کن(گریه)
طاها: باز که گریه میکنی
رها: طاها تنهام بزار
طاها: بیا بخوابیم
رها: خوابم نمیاد
طاها: نگفتم خوابت میاد گفتم بیا بخوابیم
رها: دوباره منو گرفت تو بغلشو و سرشو گذاشت تو گردنمو خوابید
#طاها
صبح با صدای زنگ موبایل از خواب بیدار شدم بعد من هم رها از خواب بیدار شد گوشیو از جیبم دراوردم ناشناس بود گذاشتم رو بلند گو که صدای یه زن بود که گفت
زنه: اقای بهمنی
طاها: بله بفرمایید
زنه: من مادر رها هستم
طاها: همین که گفت من مادر رهام رها گوشیو از دستم گرفت گفت
رها: سلام قربونت برم خوبی
مامان رها: خوبم عزیزم تو چطوری
رها: تا امدم جواب بدم طاها منو گذاشت لای پاهاش گوشیو از دستم گرفت و دستشو گذاشت جلوی دهنم و گفت
طاها: کاری داشتین زنگ زدین
مامان رها: پسرم چی شد چرا رها حرف نمیزنه
طاها: رها جاش امنه
رها: یهو دستشو گاز گرفتمو گفتم مامانی خوبی
مامان رها: اره عزیزم خوبم اذیتت که نمیکنه
رها: امدم جواب بدم که طاها دستشو گذاشت رو دهنم و گفت
طاها: فعلا اذیتش نکردم
مامان رها: چی میخای تا رها رو ول کنی
طاها: مامانمو برگردون
مامان رها: اخه پسرم
طاها: به من نگو پسرم خدافظ بعد که گوشیو قطع کردم دیدم رها قرمز شده دستمو از روی دهنش برداشتم که گفت
رها: چرا نزاشتی حرف بزنم هاااا(داد، گریه)
طاها: خفه شو
رها: نمیخام خفه بشم میخام برم پیش مامانم
طاها: رها بشین سر جات
رها: نمیخام میخام برم پیش مامانم
طاها: دیدم حرف گوش نمیکنه سه تا شال برداشتم دهنشو دست و پاشو بستم بغلش کردم و بردمش پایین و انداختمش رو مبل رفتم تو حیاط سیگار کشیدمو بعد ۳۰مین که امدم دیدم ...
لایک♥کامنت💌 فراموش نشه 😘😘😘😍😍😍
طاها: اخه من میخام
رها: طاها اذیت نکن دیگه
طاها: ولی من کار خودمو میکنم
رها: مثلا میخای چیکار کنی
طاها: امممم مثلا بزنمت، دعوات کنم، مزاحم شیم، یا حرف بزنیم
رها: طاها داشت میگفت یا مثلا...نه از بغل طاها درمیومدم که یهو طاها لباشو گذاشت رو لبام و میمکید منم کاریش نداشتم که لباشو از روی لبام برداشت و گفت
طاها: این کارم میتونم بکنم
رها: طاها برو کنار
طاها: نچ
رها: دوباره داشت لبامو میبوسید که سرشو اورد بالا و گفت
طاها: چرا همراهی نمیکنی خانوم کوچولو
رها: طاها ولم کن(گریه)
طاها: باز که گریه میکنی
رها: طاها تنهام بزار
طاها: بیا بخوابیم
رها: خوابم نمیاد
طاها: نگفتم خوابت میاد گفتم بیا بخوابیم
رها: دوباره منو گرفت تو بغلشو و سرشو گذاشت تو گردنمو خوابید
#طاها
صبح با صدای زنگ موبایل از خواب بیدار شدم بعد من هم رها از خواب بیدار شد گوشیو از جیبم دراوردم ناشناس بود گذاشتم رو بلند گو که صدای یه زن بود که گفت
زنه: اقای بهمنی
طاها: بله بفرمایید
زنه: من مادر رها هستم
طاها: همین که گفت من مادر رهام رها گوشیو از دستم گرفت گفت
رها: سلام قربونت برم خوبی
مامان رها: خوبم عزیزم تو چطوری
رها: تا امدم جواب بدم طاها منو گذاشت لای پاهاش گوشیو از دستم گرفت و دستشو گذاشت جلوی دهنم و گفت
طاها: کاری داشتین زنگ زدین
مامان رها: پسرم چی شد چرا رها حرف نمیزنه
طاها: رها جاش امنه
رها: یهو دستشو گاز گرفتمو گفتم مامانی خوبی
مامان رها: اره عزیزم خوبم اذیتت که نمیکنه
رها: امدم جواب بدم که طاها دستشو گذاشت رو دهنم و گفت
طاها: فعلا اذیتش نکردم
مامان رها: چی میخای تا رها رو ول کنی
طاها: مامانمو برگردون
مامان رها: اخه پسرم
طاها: به من نگو پسرم خدافظ بعد که گوشیو قطع کردم دیدم رها قرمز شده دستمو از روی دهنش برداشتم که گفت
رها: چرا نزاشتی حرف بزنم هاااا(داد، گریه)
طاها: خفه شو
رها: نمیخام خفه بشم میخام برم پیش مامانم
طاها: رها بشین سر جات
رها: نمیخام میخام برم پیش مامانم
طاها: دیدم حرف گوش نمیکنه سه تا شال برداشتم دهنشو دست و پاشو بستم بغلش کردم و بردمش پایین و انداختمش رو مبل رفتم تو حیاط سیگار کشیدمو بعد ۳۰مین که امدم دیدم ...
لایک♥کامنت💌 فراموش نشه 😘😘😘😍😍😍
۷۰.۷k
۰۵ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.