فیکعاشقدوستبرادرمشدم

#فیک_عاشق_دوست_برادرم_شدم
#پارت_9

یون ویو: رفتم پایین و صبحونه ام رو خوردم و تنبیه شده بودم که حق ندارم پامو از خونه بزارم بیرون... حصلم سر رفته بود... کاری نداشتم انجام بدم... رفتم توی اتاقم و روی تخت دراز کشیدم و چشمانم را بستم و خوابیدم..

4 ساعت بعد...

یون: از خواب پاشدم ساعت و دیدم... هااا ساعت 5 بود.... از اتاق خارج شدم دیدم بچه ها پایین هستن و دارن فیلم میبینن...

رفتم طبقه ی پایین پیششون...

کوک: چه عجب بیدار شدی..

یون: حصلم سر میره..

کوک: به من چع... بشین تو خونه...

یون: یاال من میخام برم بیرون..

کوک:یه روز نرو بیرون..

ته: خب چیکارش داری... بزار یکم بره بیرون...

یون: ولش کن گوش نمیکنه.... حداقل میتونم جینا رو بیارم خونه...

کوک: نه..

ته: اعه من اجازه میدم... اشکال نداره...

یون: مرسییی

کوک: یااا من اجازه ندادما...

یون: نظر تو رو نخواستم😛

یون ویو: سریع رفتم طبقه ی بالا و گوشی و گرفتم و به جینا زنگ زدم...

جینا: بنال.

یون: خر گاو میخاستم بگم برادرم منو تنبیع کرده و نمیزاره برم بیرون... تو میای خونمون...

جینا: یسس اره چرا که نه... من برای داداشت جونم هم میدم...

یون: یااا میدونم داداشم جذابع ولی اون داداشه منه...

جینا: خا اوک الان حاضر میشم میام..

یون: اوک بیا..

یون ویو: لباس تنم کردم و رفتم سمت میز ارایشی موهامو درست کردم و ارایش ساده انجام دادم و منتظر بودم که جینا بیاد...

یون: صدای در اومد رفتم طبقه ی پایین دیدم که کوک در رو وا کرده...

کوک ویو: صدای در اومد رفتم سمت در و در رو باز کردم... پشت در یه دختر خیلی کیوت و جذاب بود.... واو قلبم ذوب شد...

جینا: سلام یون خونه است..

کوک: بله بیا تو..

یون: اعه چه عجب کره خر..

جینا: رفتم بغل یون..

دلم برات تنگ شده بود دختر..

یون: یاا همین دیروز همو دیدیما..

جینا: اره راست میگی..

جیمین: یون نمیخای بهمون معرفیش کنی...

یون: اه بچه ها ایشون جینا هست بهترین دوستم و جینا اینا دوستامن و گروه بی تی اس که خودتم میشناسیشون.. 

جینا: خوشبختم..

جین: واو چقد خوشگلی.

جینا: ممنون(خجالت)

جین: هه هر چی باشی ولی به خوشگلی ورلد وابد هندسام نمیرسی...

یون: خب بسه دیگه منو جینا میریم طبقه ی بالا و شما هم فیلمتون رو ببینین..

یون: با جینا رفتیم طبقه ی بالا و جینا ازم پرسید..

جینا: عا راستی چی میخاستی بهم بگی.  .

یون: چیزی نمیخاستم بگم...

جینا: پس پشت تلفن چی گفته بودی...

یون: اه راستی میخاستم بگم که..

جینا: بگو که...

یون: خب...

حمایت کنید

شرط:
40 لایک
30 کامنت...
فرزندانم شرطا رو برسونید...
دیدگاه ها (۶۴)

#فیک_عاشق_دوست_برادرم_شدم#پارت_10یون: اه راستی میخاستم بگم ک...

#فیک_عاشق_دوست_برادرم_شدم#پارت_11یون ویو: داشتم بستنی میخورد...

#فیک_عاشق_دوست_برادرم_شدم#پارت_8تهیونگ: خب راستش بچه ها گفتن...

#فیک_عاشق_دوست_برادرم_شدم#پارت_7یون ویو: رفتم طبقه ی بالا تو...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

My violent mafiaseason2Part10ویو ا.ت با ی صدایی که نشون میدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط