ویو ات
ویو ات
بعد کلی حرف زدن رفت لباس رو پوشیدم با خودم فک کردم اگه 2 یا 3 هفته خوب کار کنم میتونم بی سر و صدا فرار کنم
رفتم پایین 2 تا مرد دیدم (شوگا نامجون) که داشتن با آجوما حرف میزدن
نامجون: شام یه چیز سبک بزارید فردا هم مهمون داریم باید خونه تمیز باش......
نگاهش به من افتاد گفت :این کیه
اون یکی مرد که سرش توی گوشی بود سرشو بالا گرفت و نگاهم کرد
آجوما:این خدمتکار جدیده
مرد: بیا اینجا
آروم رفتم سمتشون
شوگا: اسمت چیه ؟
ات: چرا میخوای بدونی
آجوما: اون اسمش اته
نامی: آجوما شما برید ما کار داریم
آجوما رفت
شوگا یه بار دیگه پرسید : اسمت چیه (عصبی)
ات:مگه نشنیدی چی گفت
شوگا یه سیلی به ات زد گفت : میدونی من کیم میخوای زبونت رو ببرم چون انگار بهش نیازی نداری
نامجون پاشو گذاشت روی مچ پای ات و فشار داد گفت: وقتی ازت سوال میکنیم بدون زبون درازی باید جواب بدی فهمدییی
ات :آیییی پام هق
شوگا روی یه پاش نشست و با دستش گلوی ات رو گرفت و فشار داد گفت :شنیدی چی گفت ما دوست نداریم حرفی رو
دو بار تکرار کنیم
خلاصه
شوگا و نامجون رفتن
ات بلند شد رفت پیش آجوما ازش دستمال گرفت با یه سطل آب
شروع کرد به تمیز کردن کف عمارت
شب شد رفت آشپزخونه یه پسر رو دید بهش توجه نکرد
(جین)
جین:هی تو
ات:چی میخوای
جین : خدمتکاری
ات:اره
جین رفت سمتش ات عقب عقب رفت خورد به کابینت
جین با دو تا دستش دور ات حصار کشید
ات:برو اونور عوضی
جین :میدونی من کیم
ات: حتما میخوای بگی ریئسی نه برو اونور
جین:اگه بگم هستم چی
ات:......
جین:میدونی وقتی ما رو دیدی باید چیکار کنی هرزه
ات:......
جین: باید تا کمر خم شی ما اینجا درخت نیستیم که بیای بی احترامی کنی
ات: برو کنار
جین داد شد فهمیدی
ات:اره
جین:حالا هم گم شو
بعد کلی حرف زدن رفت لباس رو پوشیدم با خودم فک کردم اگه 2 یا 3 هفته خوب کار کنم میتونم بی سر و صدا فرار کنم
رفتم پایین 2 تا مرد دیدم (شوگا نامجون) که داشتن با آجوما حرف میزدن
نامجون: شام یه چیز سبک بزارید فردا هم مهمون داریم باید خونه تمیز باش......
نگاهش به من افتاد گفت :این کیه
اون یکی مرد که سرش توی گوشی بود سرشو بالا گرفت و نگاهم کرد
آجوما:این خدمتکار جدیده
مرد: بیا اینجا
آروم رفتم سمتشون
شوگا: اسمت چیه ؟
ات: چرا میخوای بدونی
آجوما: اون اسمش اته
نامی: آجوما شما برید ما کار داریم
آجوما رفت
شوگا یه بار دیگه پرسید : اسمت چیه (عصبی)
ات:مگه نشنیدی چی گفت
شوگا یه سیلی به ات زد گفت : میدونی من کیم میخوای زبونت رو ببرم چون انگار بهش نیازی نداری
نامجون پاشو گذاشت روی مچ پای ات و فشار داد گفت: وقتی ازت سوال میکنیم بدون زبون درازی باید جواب بدی فهمدییی
ات :آیییی پام هق
شوگا روی یه پاش نشست و با دستش گلوی ات رو گرفت و فشار داد گفت :شنیدی چی گفت ما دوست نداریم حرفی رو
دو بار تکرار کنیم
خلاصه
شوگا و نامجون رفتن
ات بلند شد رفت پیش آجوما ازش دستمال گرفت با یه سطل آب
شروع کرد به تمیز کردن کف عمارت
شب شد رفت آشپزخونه یه پسر رو دید بهش توجه نکرد
(جین)
جین:هی تو
ات:چی میخوای
جین : خدمتکاری
ات:اره
جین رفت سمتش ات عقب عقب رفت خورد به کابینت
جین با دو تا دستش دور ات حصار کشید
ات:برو اونور عوضی
جین :میدونی من کیم
ات: حتما میخوای بگی ریئسی نه برو اونور
جین:اگه بگم هستم چی
ات:......
جین:میدونی وقتی ما رو دیدی باید چیکار کنی هرزه
ات:......
جین: باید تا کمر خم شی ما اینجا درخت نیستیم که بیای بی احترامی کنی
ات: برو کنار
جین داد شد فهمیدی
ات:اره
جین:حالا هم گم شو
۶.۷k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.