جیمین:اره آوردم شاید یکم ادب شه
جیمین:اره آوردم شاید یکم ادب شه
کوک:خوبه
ته:کی میری
کوک:الان شما برید هی تو بیا اینجا
ات رفت پیشش
کوک دستشو انداخت دور گردنش
ته و ج: خدافز
کوک:بای.....خب بیا بریم
ات:چی از من میخوای
کوک:فک کردم ته و جیمین بهت گفتن
ات:من نه شما رو میشناسم نه بقیه رو
کوک:هی هی زیاده روی نکن بگو اربابامو نمیشناسم
کوک گوشیشو در آورد گفت اینا اربابای تو هستن
من تهیونگ شوگا جیهوپ نامجون جیمین جین
شناختی ؟
ات:بله
کوک: و
ات:ا.ارباب
کوک:آفرین
رسیدن به یه اتاق
کوک:برو
ات:ن.نه
کوک:من کاریت ندارم
ات رفت کوک در رو بست و
رفت سمت میز دو تا کاغذ برداشت گفت میریم عمارت سوهون تو باید با سوهون ارتباط برقرار کنی
سعی کن بری اتاقش و سند ویلا ها و خرید برده ها رو بیاری فهمیدی
ات روی زانوهاش نشست و التماس کرد که کوک اونو ول کنه
ات:خواهش میکنم هق ولم کن
کوک نزدیک شد به ات گفت :سرپیچی عاقبت خوبی نداره هرزه کوچولو
ات:من هرزه نیستم (بلند)
کوک:خوبه
ته:کی میری
کوک:الان شما برید هی تو بیا اینجا
ات رفت پیشش
کوک دستشو انداخت دور گردنش
ته و ج: خدافز
کوک:بای.....خب بیا بریم
ات:چی از من میخوای
کوک:فک کردم ته و جیمین بهت گفتن
ات:من نه شما رو میشناسم نه بقیه رو
کوک:هی هی زیاده روی نکن بگو اربابامو نمیشناسم
کوک گوشیشو در آورد گفت اینا اربابای تو هستن
من تهیونگ شوگا جیهوپ نامجون جیمین جین
شناختی ؟
ات:بله
کوک: و
ات:ا.ارباب
کوک:آفرین
رسیدن به یه اتاق
کوک:برو
ات:ن.نه
کوک:من کاریت ندارم
ات رفت کوک در رو بست و
رفت سمت میز دو تا کاغذ برداشت گفت میریم عمارت سوهون تو باید با سوهون ارتباط برقرار کنی
سعی کن بری اتاقش و سند ویلا ها و خرید برده ها رو بیاری فهمیدی
ات روی زانوهاش نشست و التماس کرد که کوک اونو ول کنه
ات:خواهش میکنم هق ولم کن
کوک نزدیک شد به ات گفت :سرپیچی عاقبت خوبی نداره هرزه کوچولو
ات:من هرزه نیستم (بلند)
۵.۶k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.